و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی
و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی

متروپلیزم – Metropolism (تمرکززدائی ؛ مقدمه - 13)

بیان یک دیدگاه شخصی -   
به اعتقاد اینجانب اگرچه مقاله فوق بخشی از سوال ما را پاسخ داده است اما به علل ریشه ای آن اشاره ای نکرده است!  لذا اینجانب سعی دارم تا در اینجا اندکی موشکافانه و عمیق تر به این موضوع(بی اعتنائی و اغماض رهبران جهان به پدیده گرمایش زمین و عدم مقابله جدی با آن) بپردازم.
از مرحوم پرفسور سید محمود حسابی(یا دکتر محمد حسین پاپلی یزدی) نقل است که :                   
روزی در آخر ساعت کلاس درس، یک دانشجوی دوره دکترای نروژی سوالی را بدین ترتیب مطرح کرد که :    
" استاد، شما که از جهان سوم می آیید، جهان سوم کجاست !؟ "     

فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود... من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم.
من به آن دانشجو گفتم که :      
 "جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد
."        
اما اینجانب با اذن و اجازه از آن عالیجنابان(دکترپاپلی یزدی - شادروان پرفسورمحمود حسابی) می خواهم این جمله را بدین شکل تعمیم به عموم دهم ؛                    
" انسان قرن 21 موجودیست گرفتار آمده در برزخی از شرایط؛ آنچنانکه اگر بخواهد زندگی خود را آباد کند، باید سیاره اش را ویران کند، واگر بخواهد سیاره اش را آباد نماید باید زندگیش را ویران کند!!! "                         
مثالی می زنم :  
بیائیم  یک کودک را درنظر بگیریم که عاشق شکلات و آبنبات است...خب اگر این متاع دوست داشتنی او را وسط گل ولای رها کنیم می رود و برمی دارد و اگر میان باغچه و گلزارهم بگذاریم بازهم می رود و آنرا برمی دارد!...       
اشتیاق نوع انسان و علاقه او به تحصیل سود و کسب منفعت نیز مشابه همین مثال است!   
درکتاب "پیش از رستا خیز جلد سوم" در صفحات 199 تا 201 به موضوعی اشاره نمودیم با عنوان :
"شیوه شیطان
شیوه یزدان!"    
آنجا اشاره کردیم، به دلیل اینکه نوع انسان به شکل ذاتی درپی کسب سود و منفعت است، بنابرین سود را در هرکجا قراردهی برای به دست آوردن آن به آب و آتش خواهد زد؛ چه در سبزه زار باشد و چه در لجنزار!     
اما شیطان آن بزرگترین دشمن انسان که برای نابودی زمین و انتقام گرفتن از بشریت کمرهمت بسته بود، سود را در لجنزار قرارداد !... و بنا برهمین علت، نباید بهت زده شویم اگر بدانیم که بیش از 70 درصد از فعالیتهای سودآور اقتصادی درجهان به شکل مستقیم یا غیر مستقیم با تخریب و نابودی زمین و آلودن یا لطمه زدن به محیط زیست آن مرتبط است!!!    
خب اکنون با دانستن این واقعیت، کاملاً بدیهیست هرزمان که شما بخواهید اقدام به اصلاح شرایط اقلیمی نماید، درحقیقت به طور اتوماتیکمان به یک عامل تهدید کننده برای فعالیتهای سودآور اقتصادی تبدیل شده اید، و درجهانی که شما و ایده هایتان بعنوان یک تهدید بالقوه برای سود و منفعت شناخته می شوید جای هیچ تعجبی هم نخواهد بود اگر که سیستم جهانی، الگوهای اصلاحی شما را نادیده انگاشته و به راهکارهای نجات بخش شما اعتنایی ننماید!!!    
در جلسه پایانی نقد و بررسی فیلم "مد مکس
MAD MAX" (کتاب هالیوود و آخرالزمان صفحات 184-181)به سه موضع اساسی اشاره نمودیم که بعنوان عوامل بازدارنده اصلاح و نجات زمین شناخته می شوند؛       

الف) پیچیدگی ساختار      
حتی اگر ما بخواهیم تصور کنیم که سران و رهبران جامعه جهانی هشیار شده و تصمیم به اصلاحات گرفته اند، باید قبول کنیم که کار اصلاحات برای آنها ناممکن است، چرا که شیطان این عنصر مکار و فریبکار،آنچنان سیستم های پیچیده دولتی، سیاسی و اجتماعی را درطی قرن بیستم برای جوامع بشری الگوسازی و طراحی نموده است که برای انجام اصلاحات قطعاً و ضرورتاً گذر از این ساختار پیچیده و هزارتو لازم است، و عبور از این موانع(ساختار پیچیده سیاسی دولتی اجتماعی) نیز دستکم مستلزم یک قرن زمان است!      
بدیهیست الگو و سیستمی که جهان بشری به آن خوگرفته و عادت کرده است، اجازه اصلاحات را به شما نمی دهند:
مجالس متعدد قانون گذاری، نهادهای متعدد دولتی(نظیر قوای سه گانه)، مجامع مختلف تصمیم گیری، احزاب مختلف سیاسی و غیره و غیره و غیره از کمترین دلایل و شواهد موجود برپیچیدگی ساختار و نظام کنونی جهان است! مسلم است که در این هزارتوی پرپیچ و خم ملت - دولت - سیاست، آنقدر تنوع عقاید و ایده ها وجود دارد که تا رهبران بخواهند یک رویه واحد و جامع برای نجات زمین تدوین نمایند، زمین نابود شده است
!      

ب) بالا بودن سرعت تخریب -
درحالت اندکی خوشبینانه تر حتی اگر فرض کنیم که رهبران بتوانند اختلافات را کنار گذاشته و یک رویه جامع را برای نجات زمین تدوین نمایند، باید گفت که این رویه هرگز اجرائی نخواهد شد، چراکه سرعت تخریب بسیار بالاست!...
شما فرض کنید که بخواهید یک اتومبیل را استارت زده و به رقابت با اتومبیلی مشابه آن بپردازید که به اصطلاح در دور سرعت افتاده و حرکت آن شتاب گرفته است!!!         
 فرآیند تخریب زمین و فاکتور نابودی درطی قرن بیستم آنچنان شتاب گرفته است که ماشین اصلاحات هرگز به گرد آنهم نخواهد رسید و به هیچ وجه قدرت مقابله و برابری با آن را نخواهد داشت
!           
نقل است که : در داخل یک انباربزرگ آتش سوزی شده بود و لحظه به لحظه نیز برشعله های آتش افزوده می شد، از سوی دیگر نگهبان انبار که پیرمردی افلیج بود، لنگان لنگان با یک استکان کوچک، آب برسرشعله های آتش می ریخت به امید اینکه آن را خاموش نماید
!!!...  
و این حداقل مثالی است برای تشریح وضعیت کنونی زمین و نیات خیرخواهانه ای که برای اصلاح و نجات آن وجود دارد
!
      

ج) کارشکنی صاحبان ثروت -
و اما مهمترین مسئله همان موضوع کارشکنی و اخلال صاحبان ثروت و سرمایه است!
اما علت آن چیست!؟      
علت چنین است
:
شیطان ملعون همزمان با انقلاب صنعتی، ماشینی را اختراع کرد و سیستمی را بنیاد نهاد که سبب جهش نوع انسان بود اما مساله این بود که این ماشین عوارضش با فوایدش قابل قیاس نبود.. این ماشین و این سیستم کذائی با آلودگی کار می کرد و با تخریب مام طبیعت سبب جهش و پیشرفت نوع انسان می شد.. این مولود و فرزند اختراع شده توسط ابلیس، نیروی محرکه و سوخت مصرفی اش را از منابع و ذخایری تامین می کرد که در شمار آلوده کننده ترین فاکتور های زیست محیطی محسوب می شدند و از طرفی خروجی این ماشین عظیم نیز غالباً محصولاتی بوند که قاتل طبیعت و محیط زیست به شمار می رفتند
!...
این سیستم منحوس و این ماشین شوم شیطانی، در قبال گردش چرخ خود، حیات خود، بقاء خود، ثروت عظیمی را به پاسدارندگان و محافظینش پاداش می داد... بنابرین شخص ابلیس، آن روباه مکار و کثیف و بنیانگذار این سیستم شیطانی، رسالت حفظ و نگهداری از این سیستم را به حریص ترین، طمعکارترین، و ثروت پرست ترین کلونی متحد روی زمین _یعنی همان قوم یهود_ سپرد!
چرخ این ماشین مخرب(ماشین تکنولوژی
صنعت تجارت و ....) از آغاز حیاتش تا به امروز به ازاء هر دور گردش، مقادیر عظیمی از منابع و ذخایر طبیعی را بلعیده و در مقابل آن حجم عظیمی از آلودگی را وارد چرخه طبیعت کرده و بدین ترتیب با هر نفس، زمین را یک گام به نابودی نزدیک تر ساخته است، اما از آن سو خادمین، محافظین و گردانندگانش را روز به روز ثروتمندتر نموده است!  
پس کاملاً بدیهی و مسلم است که متولیان این سیستم و گردانندگان چرخ این ماشین(یعنی همان صاحبان ثروت و قدرت یهود) که به ازاء هرلحظه حیات این سیستم و هردور گردش چرخ این ماشین، میلیاردها میلیارد واحد پول بر ثروت غیرقابل شمارششان افزوده می گردد، هرگز به شما این اجازه را ندهند که به مقابله با این سیستم شیطانی برخواسته و چرخ حرکت این ماشین سودآور و مخرب را متوقف کنید ولو برای حتی یک لحظه
!!!


تراژدی دیپ واتر هورایزن  Deepwatar Horizon -  که بزرگترین فاجعه نفتی تاریخ ایالات متحده آمریکاست خود در حکم کمترین گواه و همچنین مهر تاییدیست بر این ادعای بنده :    


در بهار سال 2010 میلادی شرکت نفتی "بی پی" که در منطقه آبهای شمالی خلیج مکزیک و سواحل ایالت لوئیزیانا از طریق یک سکوی شناور  مشغول بهره برداری از یک یا چند چاه عمیق نفت بود، مسبب بِوجود آمدن یک رخ داد تراژدیک می گردد که خسارات فراوانی به محیط زیست وارد می نماید..        
جریان از این قرار بود که مسئولان سکوی نفتی و همچنین کارشناسان و مهندسان شرکت "شلامبرژه" که بِعنوان ناظر در روی سکو حضور داشتند به مسئولان شرکت "بی پی" هشدار می دهند که بِمنظور ایمن سازی بتون محافظ سرچاه حتماً لازم است که چاه را بسته و استخراج نفت را به مدت 45 روز متوقف نمایند...          
اما مسئولان "بی پی" این موضوع را نمی پذیرند چراکه معتقدند 45 روز توقف استخراج نفت آنها را به مدت 45 سال از غافله کسب سود و درآمد و ثروت اندوزی عقب می اندازد..!!!       
و نتیجه این می شود که در اثر حرص و طمعِ لایتوقف این جماعت حریص، تراژدی انفجار چاههای نفتی منطقه دیپ واتر هورایزن به وقوع می پیوندد. فاجعه ای که بر اثر آن  نه تنها جان 11 انسان از دست رفت و معادل 210 میلیون بشکه نفت وارد خلیج مکزیک شد بلکه خسارات سنگینی نیز به خود شرکت نفتی "بی پی" وارد گردید..                   
حال چنین جماعتی که حتی حاضر نیستند به خاطر حفظ سلامت و سرمایه خودشان، لحظه ای چرخ ماشین را متوقف کنند، آیا تصور می کنید به شما اجازه خواهند داد که برای نجات دیگران آنها را وادار  به چنین کاری نمائید..!!؟)

بنابرین با استناد به موارد فوق الذکر  -البته از دیدگاه شخصی-   تصور می کنم که فعلاً نجات زمین توسط مردمانش، شبیه به موضوعی بسیار مضحک و لطیفه ای خنده دار می ماند و یا لااقل درحد یک رویای شیرین و به دور از دسترس! 

 

پایان مقدمه