و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی
و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی

متروپلیزم – Metropolism (قسمت بیست و یکم – فایل صوتی هفتم ؛ تمرکززدائی)

7. تمرکززدائی - فایل صوتی شماره هفت (اعتنا و اعتبار به مشاغل صاحب ارزش)      

خب یکی از مواردی که به شکل اتوماتیکمان با بحث تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) مترادف و هماهنگ بود، بحث اعتبار بخشیدن، ارزش گذاشتن، ارج نهادن و اولویت دادن به یک سری از مشاغل صاحب ارزش (ارزش واقعی) بود..                
همونطوریکه قبلاً هم اشاره شد، ما سه دسته از مشاغل ارزشمند رو داشته و داریم که بِعنوان رکن شناخته میشن :  
مشاغلی که با " معیشت
سلامت تربیت " نوع انسان سروکار دارن..      
مشاغلی که با معیشت سروکار دارن نظیر دامداری/باغداری /کشاورزی/زنبورداری/پرورش ماهی و مرغ و سایر ماکیان و غیره ..  
مشاغلی که بحث تربیتی رو شامل میشن نظیر اساتید / معلمان/آموزگاران/مدرسان/روحانیون/ استادیاران و جمیع کسانیکه در فاز تربیت نوع انسان از کودکسال تا کهنسال مشغول تلاش و فعالیت هستن.. 
و مشاغلی که با سلامت انسان سروکار دارن نظیر پزشکان/پزشکیاران/پرستاران/بهیاران/داروسازان/ و سایر متخصصان در امور سلامت و بهداشت جامعه و تمامی کسانیکه در زمینه سلامتی نوع انسان و ارتقاء آن خدمات رسانی میکنن و فعال هستن..     
اینها عمدتاً همان 3 دسته مشاغلی هستن که بِعنوان مشاغل -فی الذات- صاحب ارزش شناخته میشن و مکرراً نیز از سوی اینجانب در سلسله مقالات به آنها اشاره شده.      
خب وقتی که به مشاغل این 3 گروه و صاحبان آنها، از سوی متولیان اداره امور مملکتی اعتنا می شد و اعتبار ویژه ای بخشیده می شد به گونه ای که اونها بالاترین دستمزدها رو می گرفتن و مورد توجه خاص و عام قرار می گرفتن، می تونستن در بحث تمرکززدائی  -ولو به شکل غیرمستقیم- تاثیر داشته باشن..  
در بحث تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) ما می بایست میومدیم و مشاغل فاقد ارزش رو از مشاغل صاحب ارزش جدامی کردیم و بعد مشاغل صاحب ارزش رو می بردیم در اولویت..
 بِعنوان مثال وقتیکه کشاورزی و زراعت و باغداری و دامپروری و مرغداری و زنبورداری و سایر فعالیتهای تولیدی مرتبط با معیشت در اولویت قرارمی گرفتن و صاحبان این دست مشاغل از پرداخت مالیات معاف می شدن و بِعنوان صاحبان درآمدها و مزایای بالا در جامعه شناخته می شدن، به دنبال اون خیلی از افراد به مهاجرت معکوس تشویق شده و به روستاها بازمی گشتن..
فرضاً میتونستن طرحهای تشویقی درنظر بگیرن که مسافرتهای خارج از کشور
زیارتی و سیاحتی- و صدور ویزا به همین منظور در اولویت صاحبان این 3 رسته و دسته از مشاغل است و غیره و غیره..!       
یا مثلاً هنگامیکه پزشک مملکت ما می دید که در ازای ارائه خدمت و انجام وظیفه در مناطق روستائی و یا مناطق محروم، چندین و چند برابر دستمزد و خدمات جانبی و مزایای بیشتری دریافت میکنه نسبت به کار و فعالیت داخل متروپل،    دیگه لزومی نمی دید که خودش رو به آب و آتش بزنه تا در فلان محله لاکچری و اشرافی نشین تهران مطب دایر کنه..       
و چنین رویکردهائی به خودی خود سبب مهاجرت معکوس می شدن چراکه نه تنها اون گروه آموزگار-دانشمند-پزشک و غیره و همچنین وابستگان اونها از متروپل خارج میشدن بلکه افرادی رو هم که علاقمند به استفاده از اونها و خدمات اونها بودن رو همراه خودشون به بیرون می کشیدن ولو برای همون بازه زمانی کوتاه مدت که به خدمات اونها نیاز داشتن.. و این تاکتیک خودش به تنهائی در پراکندگی و تمرکززدائی بسیار مؤثر می بود.!

 

پایان فایل صوتی شماره هفت