و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی
و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی

متروپلیزم – Metropolism (قسمت بیست و سوم – فایل صوتی هشتم ؛ تمرکززدائی)

یکی دیگه از موارد و طرحهائی که در بحث تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) می تونست ازش استفاده بشه، طرح "توقف تولید خودرو و اعمال محدودیت برای حرکت خودروها" بود.     
فرضاً طرحی باید اجرا می شد که هرخانوار فقط اجازه استفاده از یک خودرو و وسیله نقلیه رو پیدا می کرد و بِموازات اون استفاده از طرح زوج و فرد دائمی و سایر طرحهای مشابه که می تونست کارگشا باشه..
از طرفی هم باید جلوی تولید خودروی بی کیفیت گرفته می شد و همچنین واردات خودروی بی کیفیت نیز متوقف می شد.. و طرح هایی تدوین و تصویب می شد که خودروهای باکیفیت/کم مصرف/ارزان و به صرفه/ آنهم به تعداد محدودی(یعنی همان طرح هرخانوار فقط یک خودرو) تولید و یا وارد می شد و در کنار آن تمامی خودروهای فاقد کیفیت و پرمصرف از چرخه خارج می شد.. 
در حاشیه -      
یه دوستی تعریف می کرد که ؛    
یک شرکت موتوری-خودروساز  آمریکائی حدود همان سالها که خط تولید سمند در ایران راه اندازی شد، یک شرکت خودروساز ورشکسته کره ای(یا شاید هم ژاپنی) رو با یک سوم مبلغی که ما صرف پروژه سمندکردیم، خرید و بِنام خودش کرد..
و شما ببینید که طرح تولید خودروی ملی ما چه طرح شیطانی و هزینه بری بوده است که به قیمت زمین خوردن یک ملت، جیب عده اندکی رو پر از پول کرد.!!!       
           
اما در راستای طرح  ایجاد محدودیتهای حرکتی و منطقه ای، فرضاً می شد با پلاک بندی منطقه ای و تخصیص پلاک اتومبیل هر منطقه برای همون منطقه، جلوی حضور اتومبیلهای متفرقه در مناطق متفرقه گرفته بشه..     
و بدین ترتیب حضور اتومبیل متفرقه در هرمحدوده و منطقه غیرخودی(غیربومی) جریمه های سنگین درپی می داشت مگر اینکه علت حرکت و علت حضور در منطقه غیر بومی مشخص می گردید و توسط مامورین تایید می شد..  و سپس از اثر اجرای چنین طرحی(یا طرحهای مشابه) دیگه کسی هوس نمی کرد که از اینطرف شهر بره اونطرف شهر و دوردور کنه..!      
شما اگه در همین بحث زنبورداری مطالعه بفرمائید، می بینید که هیچ زنبوری در غیر از کندوی خودش مجاز نیست که داخل بشه.. و هیچ زنبوری داخل کندوی مجاورش نِمیره.!          
ما اگه می خواستیم ضدتمرکز عمل کنیم و با تمرکزگرائی مقابله کنیم، باید از همین زنبور عسل الگو می گرفتیم و شیوه رفتاری اونها رو سر لوحه و سرمشق خودمون قرار می دادیم و دست به یک منطقه بندی کامل و محدودسازی جامع میزدیم...         
می تونسته اونوقتی که فرصت بوده یه ناوگان حمل و نقل قدرتمند متشکل از تاکسیها - اتوبوسها - مینی بوسها ایجاد بشه تا بهانه ای هم دست ملت نمونه که وسیله نقلیه عمومی نیست و ما مجبوریم که از خودروی شخصی استفاده کنیم.. و الی آخر! 

 یا از دیگر ترفندها، سهمیه بندی کردن سوخت بود..!        
فرضاً سوخت سهمیه بندی می شد و قیمت مازادش -به استثناء شبکه حمل ونقل ملی و عمومی و همچنین کارکنان دولتی- برای سایرین آنچنان افزایش پیدا می کرد که اشخاص برای موارد ضرور هم جرات استفاده از وسیله نقلیه شخصی رو پیدا نمی کردن چه برسه به اینکه بخوان راه بیفتن توی خیابون ها و دوردور کنن و یا با ماشین تک سرنشین راه بیفتن برای یه مشته کاربیخودی و خاله خانباجی بازی و قرطی بازی، و غیره و گره های سنگین ترافیکی ایجاد کنن..!!!

از دیگر مواردی که میتونسته در امر تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) مفید واقع بشه، بحث اشتغال زائی توسط دولت مرکزی برای کل آحاد جامعه بود(به شیوه کشورهای کمونیستی-سوسیالیستی)..    
بدین ترتیب که در اون دولتها اجازه نمی دادن که کسی بیکار باشه(بیکار بشینه) و انجام کار و خدمات از سوی کل افراد جامعه برای دولت مرکزی
حالا در هرپست و مقام و جایگاهی که بودن-  اجباری بود، حتی اجباری تر از خدمت نظام.!  
بکارگیری افراد جامعه مشابه با چنین رویکردی توسط دولت مرکزی، اونها رو موظف می کرد که در پستهای تخصیص داده شده و در مکانهای درخواست شده در وجب به وجب خاک ایران ، حضور اجباری پیدا کنن..
و در نتیجه، اینگونه بکارگُماریِ ملت سبب می شد تا از تمرکز اونها در یک ابرشهر و سایر شهرها جلوگیری بشه.         
اما وقتی بجای چنین رویکردی، دولت اصلاً وظیفه وتکلفی نسبت به این موضوع نداشته و ظرفیتی در نظر نگرفته و طراحیهائی رو انجام نداده و همچنین شغل دولتی وجود نداشته و از طرف دیگه سود بانکی آنچنانی و همچنین راه های کسب درآمدهای آسان و ساده همگانی وجود داشته، بدیهیِ که بسیاری از افراد راه ساده تر رو انتخاب می کنن و مثال همون مورچه ها به دور تکه شیرینی تجمع می کنن...!       

اما رویکرد دیگری که در امر تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) می تونست کارگشا باشه همانا "مقابله با طاغوت، تجمل گرائی و رقابت" بود. خب شما می بینید که عامل متروپلساز، سبکی از زندگی و رفاه رو در این ابرشهرها الگوسازی کرده که مترادف همون طاغوت و اشرافیگری و تجمل گرائی و رقابت  بوده..
و این زندگی انگلیِ متروپلی، بِقولی یه جور کلاسه.. یه جور ژسته.. همون مطلب "بچه تهرون بودن" که بهش اشاره کردم...بنابرین اون قشر بیچاره ای هم که ته صف بود به شکل اتوماتیکمان تلاش می نمود تا به هرترتیبی که شده خودش رو به ته مونده این لاشه برسونه تا از غافله تمدن، تجدد و امروزی بودن عقب نمونه ..!!!                 
و کاملاً بدیهی هست ، مادام که این ساختار هرمی شکل(هرم طاغوت) وجود داشته باشه و یکسان سازی صورت نگیره و اون بحث قدیمی شمالشهری جنوب شهری و شمال کشوری و جنوب کشوری و شهرنشینی و روستانشینی    محو نشه ، این جریان حرکتی باطل همچنان ادمه خواهد یافت ؛        
روستازاده در تکاپوی شهری شدن..         
شهری در تکاپوی ابرشهری(متروپلنشین) شدن..  
جنوب شهری در تکاپوی شمالشهری شدن..           
شمالشهری در تکاپوی مهاجرت و غیره و غیره و غیره..       
و این دور باطل به خودی خود همواره یکی از عوامل ایجاد تمرکز بوده و خواهد بود.

 

 

پایان فایل صوتی شماره هشت