و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی
و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی

متروپلیزم – Metropolism (قسمت هجدهم – فایل صوتی پنجم ؛ تمرکززدائی)

و دیگر مورد مهمی که در تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) باید به اون توجه می شد، بازگرداندن ارزشهای حقیقی بود ؛      
بدین مفهوم که می بایست آنچه که به غلط و با فتنه شیطان صاحب ارزش شده بود، خلع لباس و خلع ارزش می شد و آنچه که به غلط و با فتنه شیطان مهجور و غریب افتاده بود و ظاهراً بی ارزش یا کم ارزش قلمداد می گردید، به جایگاه حقیقی و اصالت خویش بازمی گشت.        
یه مورد مثال که به ذهنم رسید، عرض  می کنم ؛
شما ببینید! طرف میره و یه ساختمون می سازه با گرونترین مصالح و تقبل بالاترین هزینه ها، به قولی یه ابنیه سوپرلاکچری، که با یه زلزله-سونامی 9 ریشتری ارزشش صفر میشه.. خب این ساختمون رو ساختی که چی بشه!؟ 
 طرف برای شوآف و نمایش خودش که آهای ملت من از همه بالاترم و در ردیف فرعون زمانم، اینهمه امکانات رو در خدمت خودش می گیره و اینهمه منابع رو می بلعه که سهم عموم مردم جهان هست..         
کلی هزینه بی دلیل صرف میکنه که میشه با اون گرفتاری و درد جماعتی رو علاج کرد..       
تمام اینها درحالیکه انسان داخل یه کانکس هم میتونه زندگی کنه، بلکه بسیار هم ایمن تره..
ژاپنی ها و مردم کشورهای اسکاندیناوی سالهاست پی به این موهبت بردن..
فضاهای کوچتر، ایمن تر و گرمایش و سرمایش راحت تر و هزینه های کمتر و صرفه جوئی بیشتر و الی آخر...    


در حاشیه   داستان کانکس حضرت نوح !!!         

می گویند که حضرت نوح علیه السلام در حدود دوهزارسال  عمر کرد که فقط 950 سال از آن به نبوت و دعوت مردم به یکتاپرستی گذشت.. اما نکته جالب این بود که جناب حضرتش به غیر از مدتی که در کشتی و برروی آب شناور بود، مابقی عمر خودش را در مکانی شبیه به یک کانکس زندگی می کرد!                   
هنگامیکه مرگ حضرت نوح فرامی رسد، خواجه قابض ارواح جناب عزرائیل علیه السلام برای قبض روح حضرت ایشان به نزد وی رفته و می گوید: یا نوح آماده شویدکه برویم!       
حضرت نوح (ع) می گوید : به کجا !؟        
حضرت عزرائیل (ع) می گوید : به سرای باقی !    
حضرت نوح (ع) می گوید :
ای بابا !.. یعنی تمام شد !؟ .. چه زود گذشت !    
حضرت عزرائیل (ع) با تعجب می گوید :
زود گذشت !؟..  بابا ماشاالله !.. دوهزارسال شد دیگه !      
حضرت نوح (ع) می گوید :
اگه می دونستم که اینقدر سریع می گذره، دیگه کانکس تهیه نمی کردم !           
حضرت عزرائیل (ع) می گوید : پس می خواستی کجا زندگی کنی !؟
حضرت نوح (ع) می گوید : چادر می زدم !
"میانگین عمر مفید انسان آخرالزمان 50 سال است که در مقابل عمرنوح همچون یک کمپینگ یک شَبه برروی زمین است... و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..! "    

از دیگر مواردی که در تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) به شکل خاص می بایست مورد توجه قرار می گرفت، مسئله "مبارزه با زمین بِعنوان یک کالای لوکس"  بود..!     
فرضاً هرگز نباید اجازه داده می شد که کاربری زمین کشاورزی
صنعتی-تجاری-مسکونی تغییر و تبدیل پیدا کنه..   
بلندمرتبه سازی و اعطای تراکم هم باید به شدت باهاش مقابله می شد( یعنی بازسازی و نوسازی مجاز می بود و بلندمرتبه سازی و تراکم غیرمجاز و حتی در حکم حرام..!)    
و زمین مسکونی هم باید از طرف دولت به تعداد جمعیت کشور تخصیص داده می شد..       
به قول یکی از رفقا که انگلیس رو مثال میزد و می گفت اونجا کسی مالک زمین نیست و مالکیت کل زمین ها و اراضی کشور متعلق به ملکه هست و حق مالکیت مردم مشابه سرقفلیِ..  
زمین در یک کشور باید جزو منابع ملی باشه تا به کالای لوکس تبدیل نشه..           
مثلاً درکشور خود ما همونطوریکه نفت رو ملی اعلام کردن، می بایست زمین رو هم ملی اعلام می کردن..      
سابقاً که ما بچه بودیم و به سفر می رفتیم، این انبوه زمینهای بایر طرفین جاده رو که مشاهده می کردیم برامون سؤال   پیش میومد که این عظمت زمینهای خالی و برهوت برای چه کسی هست !؟.. درجواب به ما می گفتن که زمین های موات متعلق به امام زمان(عج) هست.. و این باعث می شد یه حرمتی اونجا وجود داشته باشه و کسی تعدی و تعرض نکنه و مردم خودشون رعایت کنن که درواقع این حق امام هست و غیره.. و این بسیار خوب بود چرا که لااقل سبب حفظ محیط زیست می شد و همچنین حفظ حریم و محدوده شهری.. اما شما خودتون دید که بسیاری از همین زمینهای موات که حتی منابع طبیعی حریم خودش اعلام کرده بود و پلاکارد و علامت میذاشتن و سابقاً احدی جرات نداشت بهش نزدیک بشه، خُرد کردن و قطعه بندی کردن و ساخت و سازهای بسیار زیادی داخل اونها انجام دادن.. والی آخر.       
اما همونطور که گفتیم اگه زمین هم ملی اعلام می شد و توسط دولت قیمت گذاری مشخص و معین در تمامی ایران به شکل یکسان انجام می شد؛ (یعنی در هرنقطه ای از خاک ایران  قیمت برای زمین مسکونی یکسان
برای زمین صنعتی یکسان برای زمین تجاری و اداری یکسان و برای زمین کشاورزی و دامپروری هم یکسان) امروز با این معضل کشوری روبرو نبودیم تا مجبور باشیم برای حل اون دنبال راه چاره بگردیم و راهکار ارائه کنیم و غیره..    
شما مطمئن باش تا زمانیکه نابرابری قیمتی درخصوص زمین وجود داشته باشه، درخصوص سایر موارد مرتبط با زندگی انسان هم نابرابری وجود داره.. فرضاً وقتی که زمین در شمالشهر از هرکجای دیگه ارزش و بهای بیشتری داره، خواه و ناخواه امکانات رو جذب میکنه بِسمت خودش.. چه اینکه هیچ سرمایه گذاری حاضر نیست برای بهره برداری(حالا فرضا در زمینه تجارت
امور تفریحی-فرهنگی-ورزشی و غیره) مثلاً به جای نیاوران  در جوادیه سرمایه گذاری کنه ..!            
اما هنگامیکه ملت می دید قیمت زمین از انواع و اقسامش
اداری، تجاری، مسکونی، کشاورزی، صنعتی و غیره- در کل ایران یکسانه (و بالفرض در روستای فلان از غربی ترین نقطه کشور با شمالی ترین نقطه در تهران تفاوتی نداره)، نه احدی بِراحتی تن به مهاجرت و جلای وطن می داد و هم اینکه هوای و هوس این موضوع به سر کسی نمی افتاد که از زمین بِعنوان یک عامل سودآور و پولساز استفاده کنه و اون رو شبیه به یک کالای لوکس و تجاری و لاکچری  ببینه..! به همین علت اجرای سیاست "برابری زمین درهرکجا"  فرصت خوبی بود که می تونست درتمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) ازش استفاده بشه.

(نظارت و کنترل شدید و دقیق روی منابع حیاتی مرتبط با زندگی انسان)    

میگن نظام مالیاتی در آمریکا بِقدری دقیق هست و کنترل و نظارت بر محاسبه امور مالیاتی آنچنان شدید هست که وقتی در دهه 1930 پلیس آمریکا نتونست کانگستری مثل آل کاپون رو برای اعمال مجرمانه و تبهکارانه ای که مرتکب می شد، دستگیر و محکوم کنه(بدین علت که هر مدرک جرمی رو از بین می برد یا پلیس وقضات رو می خرید) به سراغ پرونده مالیاتی و تخلفات او رفت و از این طریق اونو به دام انداختن..!              
حالا منظور از بیان چنین مثالی این هست که بگیم چنین رویکرد دقیق و شدیدِ کنترلی و نظارتی، در بحث زمین و سایر موارد مرتبط با زندگی انسان
علی الخصوص پدیده هائی که پتانسیل لاکچری شدن رو داشتن- می بایست اعمال می شد.!..            
مثال و مشابه همون چیزی که سابقاً دریک نظام سوسیالیستی-کمونیستی اجرا می شد !     
حالا قدیما میگفتن که سوسیالیسم-کمونیسم اَخه چَخه و همه چیزش از الف آغاز تا نون پایان بده..!
اما باید اعتراف کرد که اینطور نیست.. لااقل بعضی رویکردهای نظامهای سوسیالیستی-کمونیستی برای اداره جوامع خوب و کاربردی و بلکه بسیار مفید بود :           
مثالش همین کشور کره شمالی هست که تنها نظام ظاهراً باقی مانده سوسیالیستی-کمونیستی درجهان هست..         
فقر و نداری و گرسنگی هم هست و این کاملاً بدیهیِ که جزو موارد بسیار قابل سرزنش و انتقاده و علتش رو هم میگن که زیاده خواهی رهبرانش برای الحاق بخش جنوبی هست که اونها رو منزوی کرده و در شرایط تحریم قرارداده و غیره.. اما هرگز از موارد مثبت بسیار چشمگیر که اونجا وجود داره بحثی نمیشه..      
یه خبرنگار آمریکائی چند سال قبل در بازدید از اون کشور به این موارد اشاره کرده بود و پررنگ ترین و چشمگیرترین حُسن اونجا رو به دور بودن از هیاهو و قیل و قال دنیای امروز ذکر کرده بود و اینکه اون نقطه(کره شمالی) یکی از بِکرترین مناطق دنیاست.. اونجا آلودگی هوا ، آلودگی آبها و آلودگی زیست محیطی و منابع طبیعی چیزی درحد صفر هست.. و همینطور خیلی دیگه از موارد آلودگیهای که ما به شکل روزمره باهاش مواجهیم نظیر آلودگیهای صوتی، نویزها و پارازیت ها، امواج مضر و غیره و غیره.. ضمن اینکه محیط زیستشون هم یکی از سالم ترین و تمیزترین محیط زیستهاست.. اما چرا !؟          
برای اینکه تکنولوژی و عوامل تخریب اونجا رسوخ و نفوذ نکرده.
همین کشور(کره شمالی) علی رغم تمام بدیهائی که ازش میگن یه حُسن بزرگ داره و اونم اینکه به میراث آیندگانش تعرض نکرده.. و اون اصالت و بِکارت ملی خودش رو حفظ کرده..   
شخصاً معتقدم که اگه در اون کشور مشکلات معیشتی مردم حل و فصل بشه و ملت تامین معیشتی باشن، کم و کاستی که بابتش بخوان دغدغه ای داشته باشن ندارن که هیچ بلکه از خیلی جهات از سایر کشورها عاقبت بِخیرتر هستن..       
حالا اینکه آدم یه ماشین(اتومبیل یا همون خودرو) نداشته باشه یا یه موتورسیکلت نداشته باشه، به قولی هیچ ضرری نکرده و چیز خاصی رو از دست نداده.. وسیله نقلیه ای که در ازای یه قدری سواری که می خواد به آدمیزاد بده و زودتر اینطرف و اونطرف برسوندش، هم محیط زیستش رو آلوده میکنه و هم هزارجور دردسر دیگه براش فراهم میکنه و صدمه و لطمه به خودش و محیط اطرافش وارد میکنه..   
حالا اگه کسی اونجا مک دونالد و کی.اف.سی نوشجان نکنه، اونقدری از جامعه جهانی عقب نمیفته..!  
یا اگه کسی برنامه ماهواره نبینه و اینترنت نداشته باشه، مبایل نداشته باشه و از دنیا بی خبر باشه از غافله زندگی جانمونده..        
شما مطمئن باشید که عقب مونده و جامونده و وامونده و متضرر اون کسانی هستن که میراث آیندگان رو به فنا میدن و محیط زیست رو نابود میکنن و بی مهابا به منابع طبیعی حمله می کنن و شرعاقبت رو برای خودشون میخرن..! 
بله عزیزان ! خوبی یک نظام سوسیالیستی-کمونیستی علیرغم تمام بدیهاش اینکه اجازه نمیده خوی سرکش و مرام زیاده خواهانه امپریال-کاپیتالیِ گروهی انسان نما و همچنین فوران حرص و آزِ عده ای ناانسان کثیف سبب بشه که اکثریتی از افراد جامعه زیر پا لِه شده و زیر فشار نابود بشن.!           
پس باید اضافه کنیم ؛   
از دیگر مواردی که می تونست درتمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) مورد توجه قرار بگیره و باعث گشوده شدن گره متروپلیزم بشه این بود که قوانینی وضع می شدن و به تصویب می رسیدن که "نظارت و کنترل شدید و دقیق روی منابع حیاتی مرتبط با زندگی انسان" میداشتن نه اینکه در این مهم سهل انگاری صورت می گرفت و به دست قضا و قدر سپرده می شد.!

اما ازدیگر مواردی که می تونست درتمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) مورد عنایت و توجه قرار بگیره  "مسدود سازی درآمد زائی کاذب در متروپلها"  بود..!
البته اشاره میکنن که این مورد رو به شکل ریز و جزئی وارد نشیم چراکه ممکنه بعدها اتهام بزنن که فلانی جلوی نون خوردن جماعتی رو گرفت یا مثلاً توی مسیر کسب رزق و روزی ملت سنگ اندازی کرد و خورده شیشه پاشید.. و غیره!            
البته همگی خودتون دیگه استاد هستید ماشاالله .. و ملت خودشون همه استاد هستن، و دیگه وقتیکه صحبت از درآمدزائی کاذب میشه نیازی نیست به ریز و جزئیات اون پرداخته بشه..! 
خب از دیگر مواردی که در بحث تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) می تونست به اون پرداخته بشه اجرای دقیق، صحیح و منطقیِ "طرح بستر سازی زندگی روستائی"  بود.. بدین مفهوم که می بایست مناطق روستائی ما بهینه سازی و ساماندهی می شدن تا لااقل مشکلات زندگی و معیشتیِ قشر روستائی سبب مهاجرت اونها نمی شد.           
فرضاً در اواخر دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی یه طرح به قول امروزی جهادی پایه گذاری شد بِنام سپاه دانش
سپاه بهداشت.. در طی اون طرح دولت میومد و برای رفع نیازهای پایه ای روستانشینان یه معلم-یه پزشک(یا تکنسین امور پزشکی و بهداشتی یا به قول امروزی پزشکیار)- یک روحانی به روستاها اعزام می کرد تا یک سری نیازهای پایه ای اونها رو پاسخگو باشه و درکنار اون یه کار آموزشی فرهنگی مذهبی هم انجام شده باشه..         
حالا این مثال رو از این جهت عرض کردم تا بدونیم که برای بسترسازی و بهینه سازی( و آماده سازی) زندگی روستائی مطابق نیاز امروز، می بایست از طرحهائی بسیار پیشرفته تر و نیرومندتر استفاده می شد.   

 

پایان فایل صوتی شماره پنج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد