و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی
و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی

متروپلیزم – Metropolism (تمرکززدائی ؛ مقدمه – 1)


متروپلیزم Metropolism

بخش دوم

تمرکززدائی (مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرایی)



پیشگفتار

بخش دوم کتاب متروپلیزم اختصاص دارد به مبحث تمرکززدائی.               
درواقع در سلسله مباحثی که بِصورت فایل صوتی (سخنرانی)
حدفاصل مردادماه تا مهرماه سال 1395 خورشیدی- ارائه شده بود، از مجموع 9 فایل صوتی، 4 فایل آن به مبحث تمرکزگرائی (متروپلیزم) اختصاص داشت و 5 فایل الباقی نیز به مبحث تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی).          
اما پیش از آنکه این 5 فایل صوتی پیاده سازی شده را تحت عنوان مبحث تمرکززدائی(مقابله با متروپلیزم و تمرکزگرائی) منتشر نمائیم، لازم است که بِمنظورِ روشن تر شدن اذهان خوانندگان گرامی، چند صفحه ای را نیز بِعنوان مقدمه و پیش درآمد بحث به ابتدای مطلب اضافه کنیم:


مقدمه          
در مقوله تالیفات، شروع مطلب همواره یکی از مهمترین قسمتهای نگارش آن است که برای اینجانب نیز یک دغدغه همیشگی بوده است، اما در اینجا برای سرآغاز بحث بهترین گزینه ای که به ذهنم رسید کامنت یکی دو نفر از عزیزان بازدید کننده بود بدین مضمون ؛               
" دانستن این مطالب در این عرصه گسسته  چه کمکی به مردم خواهد کرد ؟ ... و در این نقطه ای که نه راه پس داریم و نه راه پیش چه باید کرد ؟ "          

بزرگواران و عزیزان! همانگونه که اینجانب بارها و بارها در مقالات توضیح مبسوط داده ام -البته از یک دیدگاه و نقطه نظر شخصی-  نجات زمین به دست اهلش(یعنی ساکنانش) در این زمانه یک امر ناممکن است، لااقل باتوجه به آنچه که از عملکرد و نتیجه رفتار مردم آخرالزمان و این جامعه آخرالزمانی تا کنون دیده ایم و همچنان شاهد آن هستیم...  و علت آن نیز استیلای قوای اهریمنی و حضور شخص ابلیس برروی زمین است.. و به استثناء گروه نجات(یعنی همان حضرت مهدی عجل الله و گروه قوای الهی) اگر گروه یا جماعت یا حکومت دیگری چنین ادعائی  یعنی ادعای نجات زمین-  را داشته باشند، ادعای ایشان واهی و کذب و در ردیف مضحک ترین دعاوی و در زمره خنده دارترین لطیفه های قرن اخیر است!!!

به خوبی در یادم هست که یکی از رفقا سالها پیش خاطره جالبی را بدین مضمون برایم نقل کرد که:    
"بنده سالی از سالهای تحصیلی دقیقاً همانند یک فوتبالیست کاشته زن که یک ضربه ایستگاهی را سرضرب و مستقیم به گل تبدیل می کند، یک ضرب مردود شدم.. یعنی درهمان خرداد ماه !.. و دیگر کارم به تجدیدی و امتحانات شهریور و ضربات پنالتی و غیره و ذالک نکشید و از همان خردادماه تکلیف را یکسره کرده و کل تابستان را به فراغت گذراندم!..   سال بعد چند نفری از رفقا که مردودی شهریور بودند (یعنی شربت مردودی را لاجرعه سرنکشیده بودند و ضربه کاشته را دو ضرب به گل تبدیل کرده بودند) به بنده می گفتند که کار درست را تو کردی که شربت مردودی را لاجرعه سرکشیدی و تابستانت را حرام نکردی چراکه ما هم تابستانمان حرام شد و هم مردود شدیم!!!          
علی ایحال!...  همان سال در خردادماه و شبی که فردایش امتحان حساب جبر داشتیم مرحوم خاله مان و خانواده ایشان مهمان ما بودند.. شوهر خاله ما حساب جبرش بسیار عالی بود و همه فامیل نیز این مهم را میدانستند.. ما هم که کل سال را  به یللی تللی گذرانده بودیم خوشحال و خندان از اینکه آقاحسین(شوهرخاله ام) آنجاست و کار را یکسره می کند، کتاب حساب جبر را برداشتیم و به نزد جمع رفتیم و برای اینکه مستقیم آقاحسین را غافلگیر نکرده باشم رو به جمع حاضر مقدمتاً گفتم ؛ کی اینجا جبرش از همه بهتره !؟      
آقاحسین هم که منظور مرا فهمیده بود بلافاصله پاسخ داد: جمهوری اسلامی!          
حضار همگی خندیدند و آقاحسین رو بِمن گفت بیار کتابت را تا ببینم!       
خلاصه چند صفحه ای را تورق کرد و گفت ؛ حالا کجا را اشکال داری !؟        

گفتم ؛ از اولش تا آخرش هرکجاش رو که دست بگذارید...       
القصه یک نیمساعت یکساعتی را با ما کار کرد و دید اوضاع بنده پیچیده تر از آنچیزیست که باید و این مسئله ای نیست که یک شَبه ختم شود، فلذا رو به من کرده و گفت ؛ با این وضعیتی که تو داری راه انداختنت 
تازه اگر من فرصت داشته باشم-  دستکم 3 ماه وقت می َبرد و سپس سرزنش گونه اضافه کرد؛ پسرجان تو یکسال آزگار ولچرخیدی و حالا درست همین امشب که ما مهمان شما هستیم آمده ای و میخواهی حساب جبر یادبگیری!؟       
بگذاروبگذر ولی یادت باشد که نوبت بعد از همان ابتدای کار افسار مرکبت را محکم بچسبی و از همان روز اول درس بخوانی تا روی هم انباشته نشود و ناگهان شب امتحان بِفکر بیافتی که ای بابا ما فردا امتحان داریم! "   

حالا بیان این خاطره بدین منظور بود تا بگویم که ناممکن بودن این مورد (یعنی نه تنها نجات ایران بلکه نجات کل زمین به دست اهل آن در این وادی آخرالزمان) چیزی مشابه و همترازِ همین مثال است !