علی ایحال! .. پس در قسمت اول این فراز
گفتیم که یکی از اهداف این هست که اینها مراکز تجمع ایجاد بکنن تا در زمان تخریب و
نابودی خیلی راحت تر بتونن اقدام به انجام پروسه کنن..
یکی از نکات خیلی عجیب که سابقاً هم درمقالات به اون اشاره شده اینکه شما وقتی
میای و متروپلها رو به شکل ریشه ای مورد واکاوی قرارمیدی میبینی که 90 درصد اونها
در منطقه خطر و نواحیِ خطرناک واقع شدن ؛
یا حاشیه اقیانوسها(مستعد بروز سونامی و سیلاب) و یا درکنار آتشفشانها و روی مناطق
زلزله خیز...
فرضاً کارشناسان میگن اگه همین آتشفشان دماوند فعال بشه میتونه بواسطه پرتاب
گدازه(گدازه فشانی) و مواد مذاب و همچنین انتشار دود و خاکستر 70 درصد از استان
تهران و البرز رو از بین ببره و یا به حالت فلج کامل دربیاره اونچنان که دیگه قابل
استفاده نباشه..!
از طرف دیگه میبینی که خود شهر تهران بِروی 3 گُسَل بسیار خطرناک واقع شده ؛
گسل شمالی – گسل میانی – گسل جنوبی
که در بین این سه ، گسل میانی(معروف به گسل مشاء) از همه خطرناک تر هستش.. این گسل
در حدود 400 کیلومتر(دو برابر گسل سَن آندریاس) طول داره .. از حوالی شاهرود شروع
میشه و اونطرف کرج تموم میشه.. و گسل بسیار گردن کلفتی هست که اگه خدای نخواسته
فعال بشه خودش به تنهایی کل تهران رو حریفه...
یه مثال دیگرش متروپلهای بسیار معروف "لس آنجلس" و
"سانفرانسیسکو" هستن که درحاشیه اقیانوس آرام و در مجاورت گسل بسیار
خطرناک و فعال سن آندریاس واقع شدن... همینطورکلانشهرهای(متروپلهای) ساحل شرقی
ایالات متحده که در مجاورت اقیانوس اطلس و مستعد طوفانها و سیلابهای فوق العاده
خطرناک هستن..
اینها که عرض کردم تنها چند نمونه مختصر بود که بهش اشاره شد.. حالا شما اگه
خودتون شخصاً درمیان این یکصد متروپل بالای 4-5 میلیون نفر جمعیت ، بررسی انجام
بدید مشاهده میکنید که 80-90 درصد اونها روی خط قرمز قراردارند ؛ یا حاشیه
اقیانوسها یا روی کمربند زلزله یا درمجاورت مناطق آتشفشانی!
بنابرین وقتی شما چنین چیزی رو بررسی میکنی خواه ناخواه این سوال برای شما پیش
میآد که ؛
چرا این متروپلها در چنین نقاط خطرناکی بنا شدن !؟ ...آیا نمی شده که در زمان
احداث ، اینها درمناطقی خالی از خطر و در مناطق ایمن بنا بشن !؟ ..
پاسخ منفیست.. چون اینها(این متروپلها) به دستور شخص ابلیس و مشاورانش بنا شدن و
باید حتماً در نقاطی احداث میشدن که نظر اونها و اهداف بلند مدت اونها رو تامین
کنه.. این متروپلها تعمداً و تخصصاً دستور داده شده که روی این مناطق خطرناک بنا
بشن..
حتماً شنیدید که این به ظاهر خدایان(شیاطین) ، هزاران ساله که بِروی زمین رفت و
آمد داشتن(برای کسب اطلاعات و آگاهی بیشتر رجوع شود به کتاب ارابه خدایان – نوشته اریک فوندنیکن) و اسکن زمین رو هزار سال قبل
در اختیار خواص خودشون قرارداده بودن ؛
احتمالاً داستان خطوط نازکا رو شنیده باشید و یا داستان زندگی رازآلود اینکاها و اقوام آزتک.. و یا
داستانهای اسرارآمیز جنگلهای پرو و معابد شگفت انگیز ماچوپیچو.. یا قصه اهرام
ثلاثه.. یا حکایت نقشه حیرت انگیز آدمیرال ارشد امپراطوری عثمانی "پیری
رئیس" که متعلق به سال 1513 میلادیست ، اما به قول خودِ فوندنیکن ؛
" این نقشه بقدری دقیق هست که گوئی از یک ایستگاه فضائی نقشه برداری شده..! "
در زمانیکه حتی کسی تصور نمی کرد قاره آنتراکتیکا(قطب جنوب) وجود داشته باشه ، این
نقطه دقیقاً روی نقشه پیری رئیس علامتگذاری شده و وجود داشته..!!!
داستان شیطان ، حاج
ابراهیم خان ، آقامحمدخان و تهران !.. -
همگان تصور می کنند که تهران بنا به تصمیم آقامحمدخان قاجار پایتخت شد.. اما مغز
کوچک آن موجود مخنث و خواجه نامرد به این دست مسائل قد نمی داده .. حقیقت این بود
؛
حاج ابراهیم کلانتر(صد در صد یهودی الاصل) بواسطه رفقای یهودیش(کارگزاران و خادمان
ابلیس) دستور یا مشاوره میگیرد که آقا محمدخان را ترغیب و تشویق به این موضوع
نماید که شهر تهران را بعنوان مرکز حکومت و پایتخت ایران قراردهد..!
و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
* روایت alien
spacecraft (یا فضاپیمایِ بیگانه شوالیه سیاه Black Knight satellite alien) در این آدرس:
http://apocalypsenow.blogfa.com/post/20
موجود هست که می توانید جهت مطالعه بیشتر به آن
مراجعه بفرمایید *
پس این شیاطین پلید کاملاً
میدونستن و اشراف داشتن که کدام نقاط حادثه خیز هست و تعمداً نوع بشر رو هدایت
میکردن جهت احداث متروپلها به سمت همون نقاط.. و بنابر همین علت هست که شما مشاهده
میکنید 90 درصدِ این متروپلها دقیقاً بِروی مناطق حادثه خیز بنا شدن!
و بنابرهمین دست استدلالها و ادله مشابه شما یقین پیدا خواهی کرد که این یک موضوع
اتفاقی نبوده .. و یک امر تصادفی نبوده که متروپلها در مناطق و نواحیِ حادثه خیز
بناشده بلکه یک امر از پیش تعیین شده و صددرصد
برنامه ریزی شده بوده است..
ب) بدآموزی - بدالگوسازی
خب این موضوع رو دیگه ازش گذر
میکنیم ؛ مبحث تخریب و نابودی رو .. فکر میکنم که انشاالله رساننده منظور و مفهوم
بوده ، و میریم روی قسمت دوم که بحث بدآموزی و بدالگوسازی هست.. این مبحث رو هم
البته ما در مقالات مفصل راجع بهش صحبت کردیم و اشارات خوبی انجام دادیم سابقاً.. مُنتهای مراتب خیلی خلاصه این قسمت دوم رو هم در اینجا توضیح میدیم ؛
ببینید شما میائید و مدرسه تاسیس میکنید .. در سیستم آموزشی خودمون مثال میزنم ..
بچه ها از همه جا جمع میشن در مدرسه آموزش میبینن و درسها رو فرامیگیرن و برمیگردن
منازلشون.. شما هیچوقت مُدرس و معلم به تک تک خونه ها نمیفرستی برای آموزش بچه ها ، چون این امر اصلاً امکان پذیر نیست.. خب
حالا این متروپلها درواقع یکی از اهداف ایجاد و احداثشون همین موضوع بوده..!
بدآموزی و بدالگوسازی برای 7
میلیارد نفر به شکل تک تک خیلی سخته.. بازم میریم روی همون بحث متروپل 7 میلیون
نفری و 7 هزار دهکده ؛
شما اگه بخوای 7 هزار آبادی رو از جهت آموزش و الگوسازی پوشش بدی ، این ناممکنه..
پس چه میکنی؟
میای اون هفت هزار دهکده هزار نفری رو یه جا جمع میکنی و بعد آموزششون میدی!
خب اینها با ایجاد یه متروپل 7 میلیون نفری تمام جمعیت اون 7 هزار روستای پراکنده
رو در یک جا(مکان) متمرکز میکنن درکنارهم و هردرس رو فقط یکبار میدن به جای اینکه
7 هزار بار مجبور باشن اون رو در 7 هزار روستا تکرار کنن.. خب پس بدین ترتیب و
بدین حیلت اونها یه جامعه 7 میلیون نفری رو براحتی تحت الگوی آموزشی خودشون قرارمیدن(منظور
همون بدآموزی – بدالگوسازی هست) و اهداف و
برنامه هائی رو که درنظر گرفتن برای این جامعه انسانی به اونها القاء میکنن..
حالا شما میتونی تصور کنی که اگه تریبون به دست نیروهای الهی و غیرشیطانی
قرارداشته باشه به همین ترتیب بحث آموزش و الگوسازی و تربیت صحیحِ مردم و جامعه
برای اون گروه هم بسیار سهل و آسان خواهد بود.. خب یکی از دلایلی که ابلیس دوست
نداره که اینا(متروپلها) بعنوان غنیمت به دست قوای آخرالزمانی یا همان گروه حق و
حقیقت بیفته همین موضوعه.. اون ملعون علاقمند نیست به هیچ وجه این اتفاق رخ بده و
نتیجه زحماتش رو بربادرفته ببینه.. چه اینکه اگه این غنیمت ارزشمند به دست حق
گرایان بیفته ، برخلاف امروز از خروجیش میشه افعال و اعمال مثبت بسیاری دریافت کرد
و همونطور که قبلاً هم اشاره کردم میشه از اون یک اتوپیا-یک مدینه فاضله و یک
آرمانشهر ساخت.. به همین دلیل هیچ بعید نیست که آن ملعون شهرآشوب و فتنه گر تا پیش
از رفتن و نابودیش تصمیم قاطع و اکیدی بگیره تا این کلانشهرهای شیطانی و متروپلها
رو بر سر ساکنانش خراب کنه!
علی ایحال!.. خب پس میگفتیم که ابلیس ملعون این ابرشهرها-متروپلها رو بواسطه کارگزاران خودش از غضب شدگان و یهود بنیان گذاری کرده تا از طریق اونها ایده های خودش رو پیاده کنه و اهداف آخرالزمانی خودش رو تعقیب کنه و چنانچه از دستش بربیاد در تک تک این متروپلها یه تمدن بابلی ایجاد کنه..!
حالا یه نکته خیلی جالبی که اینجا به ذهنم رسید تا بهش اشاره کنم ، مربوط به قسمتی
از فیلم "وکیل مدافع شیطان" هست ؛
... در این فیلم یه وکیل جوون بنام
"کوین لوماکس" که در یه شهر کوچیک (یا به قول خودِ آمریکایی ها small town) ساکن
هست ، از نیویورک دعوتنامه کاری دریافت میکنه.. رویای زندگی مجلل در نیویورک کوین
رو وسوسه میکنه تا شهر کوچیک خودشون رو ترک کنه و به اونجا نقل مکان کنه.. اما مادرش خیلی مخالفت میکنه و بهش
میگه به اون شهر(نیویورک) نرو و این دعوت کاری رو قبول نکن چون اونجا بابِله(منظور
شهر افسانه ای بابِل هست که به ام الفساد
بلاد در تاریخ مشهور هست و مظهر آلودگی و نمادی ازکفر و شرک و شیطانیت و حداکثر
گمراهیست)... و با اشاره به آیاتی از انجیل این جمله رو میگه :
" بابل شهر شیاطین گمراه کننده و انسانهای گمراه شده است..!"
خب شما میبینی که در کشور آمریکا که به قولی خودش ام الفساد قرن هست ، مردمِ ساکنِ
جوامع خرد و کوچک ، کلانشهرهای خودشون رو بابل خطاب میکنن و زندگی ملت رو در
اونجاها یک نوع تمدن بابلی میدونن و سعی میکنن تا حد ممکن از این متروپلها اجتناب
کنن و سفر غیرضروری به اونجاها انجام ندن..
و خیلی جالبه که شما در دِل این کشور که خودش به قولی شیطان بزرگ هست و ام الفساد
زمین هست ، میبینید که مردم سالها قبل به این موضوع پی بردن که کلانشهرهای شیطانی
یا همون متروپلها –بابِل زمان-
و نوعی تمدن گمراه کننده هستن..
خب پس همانطور که گفتیم شما باتوجه به جمیع مسائلی که هم اینک در اطراف خودت
میبینی ، پی خواهی برد که درواقع یکی از اهداف متمرکز کردن این جمعیت انبوه در
کنارهم و شکل دهی این تجمعات و کلونی های عظیم در شهرهای بزرگ موسوم به متروپل یا
ابرشهر یا کلانشهر یا مگاشهر ، بمنظور تسهیل در پیاده سازیِ ایده های شیطانی هست ؛
یعنی بدالگوسازی و غلط آموزی چراکه برای یک جمعیت متفرق این امر خیلی سخت و
دشواره..
در انتهای این قسمت دوم(بدآموزی و بدالگوسازی) یه نکته ای رو اضافه کنم تا این
قسمت رو هم به پایان ببریم :
ببینید عزیزان ! بدالگوسازی و غلط آموزی مقدمه ای هست برای تخریب و نابودی(همان
بحثی که بعنوان قسمت اول این فراز مطرح کردیم).. یعنی یک دشمن متخاصم و کینه توز ،
اول طرف مقابل یا دشمن خودش رو مستوجب عقوبت میکنه و بعد معدوم سازی رو در مورد
اونها به انجام میرسونه.. به عبارتی قصاص قبل از جنایت جایز نیست..!
مادامیکه شما بخوای کسی رو به تیغ هلاک جلاد بسپری ، تا اون فرد خطائی ازش سرنزده
و شما هم ادله محکمه پسندی برای قاضی نبری نمیتونی چنین اقدامی رو به انجام
برسونی.. طرف تا گناهی مرتکب نشده باشه که عذاب و عقاب درموردش مصداقی نداره..
شیطان و همپالگانش اگه بخوان به این متروپلها حمله کنن و اونها رو مورد تخریب و
نابودی قراربدن و از دشمن دیرینه خودشون یعنی انسان انتقام بکشن ، تا دراونجا گواه
و شاهدی بر انجام گناه وجود نداشته باشه که مقصود اونها عملی نخواهد شد.. پس
الزاماً می بایست بهانه ای وجود داشته باشه !
بنابرین اونها(شیطان و همپالگانش) چه میکنن!؟
اونها میان و متروپلها رو مستعد بروز فاجعه و عقوبت میکنن تا عذاب درمورد مردم
اونجا وجوب پیدا کنه و به نوعی اونا رو واجب العذاب میکنن بدین ترتیب که شرایط
مساعدی رو فراهم میکنن که دست و بال خلق الله برای انجام گناه و معصیت از انواع و
اقسامش کاملاً باز باشه... وقص علی هذا..! (این مبحث رو سابقاً در کتاب پیش از
رستاخیز جلد سوم -در مقاله خون و دیتا- کاملاً و مفصلاً بهش اشاره نمودیم)
و این نکته رو هم بهش اشاره کنم که قسمت دوم این فراز از بحث(یعنی بدآموزی و
بدالگوسازی) پیش نیاز قسمت اول(تخریب و نابودی) هست !