متروپلیزم - Metropolism (قسمت دهم-فایل صوتی سوم؛ تمرکز گرائی)

آلودگی ذهنی-حالا این اشاره ای که کردم و گوشه ای که زدم مربوط به موضوع فسادِ که خودش یک مبحث بسیار گسترده ایه .. و نمیخوایم که به این موضوع بپردازیم فقط مقصود این هست که بگیم حتی فضای یک متروپل (حتی اگه یه متروپل فساد خیز و مستعد الفسادی هم نباشه ) بازهم مسموم و آلوده هست..         
فضای یه متروپل حتی اگه فساد خیزم نباشه و مستعد فسادم نباشه، بازهم بواسطه درگیریهای خاص خودش / روزمرگیها / اصطکاکات و برخوردها / رئیس و مرئوس بازیها / و کلاً حجم وسیع تراکنشها و برهم کنشهای روزانه فی مابین انبوه ساکنین آن ، دارای فضایی مسموم و آلوده است..
آزمایش دکتر ایموتو روی آب شهر اوزاکای ژاپن-      
شخصی بنام دکتر "ماسارو ایموتو" سالها قبل در کشور ژاپن دست به آزمایش جالبی میزنه تحت عنوان :
"گواهی آب یا شهادت آب"..    
اون طی این سلسله آزمایشات ملکولهای آب رو منجمد میکنه، اما پیش از انجماد ملکولی، ظرف آب رو در معرض شنیدن و دیدن کلمات و واژه هایی(یا حتی حرکات و افعالی )قرارمیده و سپس درحالت انجماد، رفلکس ملکول آب(شکل ملکولی آب) رو عکسبرداری میکنه؛    
 مثلاً جملات و واژه های خوب رو که میگه میبینه شکل ملکولی آب زیبا میشه.. اما کلمات بد رو که بکارمیبره، شکل ملکولی آب زشت و درهم ریخته میشه!    
فرضاً اسم آدلف هیتلر رو که میبره شکل ملکولی آب داغون میشه اما درمقابل اسم مادر ترزا رو که میاره شکل ملکولی آب خیلی زیبا میشه ..           
از آب تشکر میکنه ، شکل ملکولی آب زیبا میشه .. به آب توهین میکنه شکل ملکولی آب نازیبا میشه..
آب رو در میان مراسم دعا و نیایش مذهبی قرار میده و شکل ملکولی آب بسیار زیبا میشه..      
برای آب تلاوت قرآن پخش میکنه، شکل ملکولی بسیار زیبایی پیدا میکنه و الی آخر..
(مشابه این آزمایش را خانم حمیده بیطرف در ایران انجام میدهد که در سال 1388 یکی از برگزیدگان جشنواره خوارزمی می گردد)

آزمایش دکتر ایموتو با اینکه بسیار شگرف و تاثیر گذار بود اما درسطح بین المللی زیاد تحویلش نگرفتن و توسط رسانه ها زیاد به مشروح اون پرداخته نشد و به طور کلی میشه گفت که مهجور و ناشناس باقی ماند.. و به قولی  اجازه ندادن زیادی بال و پر بگیره ..            
دوستی از بنده پرسید چرا !؟        
گفتم یه دلیل بسیار واضحی داره.. چون آب که مزد بگیر شرق و غرب نیست.. جیره خورِ  زید و عَمرو نیست، پس برای همه بدیهی و مسلمِ که اونچیزی رو که آشکار میکنه حقیقته و در اون شکی نیست همونطوریکه تمامی آزمایشات ایموتو هم اینو تایید میکنه و نشون داده..    
بنابرین آزمایش "شهادت آب" سلاح بسیار قدرتمندیه که میتونه حقیقت رو آشکار کنه ؛
درواقع این آزمایش درحکم یه آشکار ساز حقیقته!..             
حالا شما فرض کن مثلاً بیان و اسم علی و عمر یا سایر ائمه اطهار رو به آب عرضه کنن!!؟ ..     
خب کاملاً بدیهیِ که برای خیلیا خوشآیند نیست..
یا مثلاً همین واکنش آب در برابر قرآن که میگن بالاترین وجه زیبایی(هفت ضلعی منتظم) رو داشته!..
خب به مذاق خیلیا خوش نمیاد و ممکنه خیلی از برنامه هاشون بهم بریزه پس بدیهیست که یا به آن توجهی نشان نمیدهند و یا مشتی مواجب بگیر و جیره خورِ ابلیس رو روانه می کنند تا با انتشار چرندیاتی صلاحیت این آزمایش رو به چالش کشیده و آن را شبه علم و دروغ معرفی نمایند و این کثافتدونی و جهنمی رو که شیطان پایه ریزی کرده حقیقت محض !!!... و قص علی هذا..

علی ایحال ، ایشون یکی از آزمایشاتی رو که انجام میده روی آب رودخانه "یودو"  هست که از میان شهر اوزاکای ژاپن عبور میکنه..   خب شهر  "اوزاکا"  یه متروپل هست.. و نتیجه آزمایش هم 2 شکل زیر هست:

خب ما میدونیم که ملت ژاپن به شکل ریشه ای و سنتی، متعهد و پایبند  به آداب و سننی هستن که اونها رو محفوظ یا ماخوذ به حیا بارمیاره.. خصوصیات و روحیات مردم اینگونه هست .. اهل شرم و حیا هستن .. اخلاق مدارن.. و اکثریت جامعه خودشون رو از آلودگیها حفظ میکنن .. جامعه متعادلی هستن و مستعد الفساد نیستن!ولی بازهم میبینیم که شکل ملکولی آب پس از گذر از میان یک جامعه نسبتاً سالم و اخلاق مدار بازهم درهم ریخته و نابود شده است.. اما چرا !؟
چون یه ذهن خسته یه ذهن فاسده و افکار فاسد و مسموم تولید میکنه.. ذهن وقتیکه درگیر باشه(از جهت منفی درگیرباشه)، مسموم میشه.. افکار مردم منفی هستن چون ذهنهاشون مشغول  هست.. افکار درگیرهست چونکه دچار اغتشاش هست.. شما اگه جلوی فساد اخلاقی روهم بگیری و مقابله کنی ، جلوی فساد ذهن رو نمیتونی بگیری..   یه فکر خسته یه ذهن خسته، از خودش تراوشات منفی تولید میکنه... بنابرین بنا به دلایلی که گفته شد بسادگی میشه دید که درون یه متروپل ولو اینکه عاری از فساد هم باشه، امواج منفی جولان میده..    

و نهایتاً اینکه کمترین نتیجه این آزمایش دکتر ایموتو اینه که باطن و حقیقت یه متروپل رو به ما نشون داده..!

پدران و فرزندان متروپلنشین(روشن نگهداشتن چراغ متروپل!)-  

افراد صبح میرن سرکار و شب خسته و کوفته به هیئت یه جنازه برمیگردن خونه تا یه لقمه نون تهیه کنن و زندگی رو بچرخونن.. حالا شما بررسی کنین ببینین در همین تهران اکثر مردم با چه مشقتی زندگی میکنن .. در یه شهر چندین میلیون نفری که آلودگی اونو احاطه کرده و در شیرازه اش نفوذ کرده .. مردم با چه سختی صبح میرن سرکار شب خسته برمیگردن برای چی !؟ برای اینکه فقط یه حداقلی رو بدست بیارن که امورات زندگیشون بگذره.. بتونن بچه رو بفرستن مدرسه و دانشگاه که حالا فردا این بچه یه چیزی بشه.. خب این پدیده ای هست که ما همواره میبینیم.. تلاش پدران و خانواده برای گذران زندگی به امید اینکه فرزندان به جایی برسن!.. شما میبینی که تمامی خانواده ها اولویت اهدافشون تعالی و رشد فرزندانشونه..

ولی همواره فرزندان امروز همین دغدغه رو برای فرزندان فردای خودشون دارن و خواهند داشت و الی آخر..     
حالا شاید 1 درصد از کل این جامعه به یک موقعیت ایده آل برسن ولی بازهم ایده آل و غیرایده آل همون بردگان همیشگی متروپلی هستن که پدرانشون بودن؛ یعنی خادمان و روشن نگهدارندگان چراغ متروپلها هستن.. و این روال –یا بهتر بگیم دامِ- متروپلی طی یک قرن اخیر بوده است!..     
حالا اینجاست که ما باید بیایم واندیشه کنیم که حقیقتاً هدف ما از به این جهان اومدن چیه !؟ از هبوط به زمین چیه!؟
اینه که یه عمری کار کنیم.. بیگاری کنیم.. به Work busy دلخوش باشیم.. خون دل بخوریم تا چراغ یه متروپل رو روشن نگهداریم!!!... اونم در شرایطی که میبینی نوع انسان متروپل نشین گاهاً دنیا و آخرتش رو سرهمین موضوع از دست میده .. درحالیکه الگوی ازلی زندگی و حیات انسان برروی زمین اینچنین طراحی شده بود که او هم به دنیای خودش برسه و هم به عقبی.. یعنی به عبارتی از دنیا بعنوان وسیله ای استفاده ببره برای آباد کردن آخرتش..  
حالا گوربابای آخرت صلوات، به فتنه ابلیس و جادوی آخرالزمانی او یعنی متروپل، نوع انسان آخرالزمان حتی قادر نیست از دنیا برای امروز خودش بهره ببره.. یعنی نمیتونه لااقل از دنیا درجهت تحصیل خودِ دنیا استفاده کنه.. دستکم نمیتونه همین دنیای امروز خودش رو آباد کنه و ازش لذت ببره ،آخرت پیشکشش باد! ...           
یعنی بعبارت واضح تر: انسان آخرالزمان نه دنیا داره و نه آخرت!!!..

متروپل و اتوپیا-   
یک نکته که میخواستم اینجا اشاره بکنم بحث تبدیل این متروپلها به اتوپیا هست..      
حالا یوقتی این سوال مطرح میشه که ؛       
چطور ممکنه که صاحبان مشاغل متروپلها کارشون work busy و بیگاری نباشه !؟ 
و اینکه چگونه ممکنه که حداقل الگوی ازلی زندگانی  –یعنی تحصیل دنیاوعقبی-  برای نوع انسان متروپلنشین هم امکان پذیر بشه !؟   
بله میشه زمانی فرابرسه که کارِ داخل متروپل بیگاری نباشه و اون زمانی هست که یه متروپل تبدیل به اتوپیا بشه .. تبدیل به یه مدینه فاضله بشه.. اون زمانیکه دیگه یه متروپل بستری برای توسعه و گسترش فساد و آلودگیِ اخلاقی و ذهنی و زیست محیطی و غیره و غیره نباشه..  وقتیکه بساط فساد جمع بشه و این تبدیل به مدینه فاضله بشه اونوقت دیگه نه زحمت اون کشاورز گلاب پول هدره و نه صاحبان مشاغلی که توی متروپل دارن کار میکنن کارشون بیگاریه..
حالا ممکنه این سوال مطرح بشه که این متروپلی که یک مدینه فاضله و اتوپیا هم باشه چه جوری کار میکنه !؟..
باید گفت کمترین وجهی که برای یک "اتوپیامتروپل" میشه تصور کرد این هست که اولاً بستری برای تولید فساد اخلاقی و غیر اخلاقی(اجتماعی..زیست محیطی..ذهنی.. و غیره) نباشه و ثانیاً به یک مرکز آموزش و تحصیل علم و اخلاق و همچنین ارائه خدمات انسانی مبدل بشه..  
حالا این مثال رو بگیم که فرضاً طرف پدری هست که زحمت میکشه برای فرزندش درخارج از کشور پول میفرسته که درس بخونه و یه چیزی بشه.. حالا اگه مطمئن باشه که اون بچه درس میخونه و ده سال دیگه با یه تخصصی به کشورش برمیگرده اون پدر دو برابرهم تلاش میکنه و زحمت میکشه و برای فرزندش پول میفرسته و پیش خودش میگه که نتیجه تلاش من منتج به خیره.. اما اگه اون بچه بجای تحصیل ، اون پول زحمت کشیده و عرق ریخته رو خرج دیسکو و کاباره گردی و ولگردی و بطالت بکنه و دست از پا درازتر برگرده مملکتش، میشه مثال همین متروپلها و بیهودگیها و روزمرگیهای متروپلنشینانش..   
پس حداقل لازمه برای تبدیل یه متروپل به اتوپیا اینکه می بایست این دور باطل از اون حذف بشه!..       
یه  "اتوپیامتروپل" باید یه کلاس درس باشه .. کلاس آموزش باشه.. مدرسه اخلاق باشه ..!