به خوبی یادمه که درهمون مقاطع
اومدن قیمت دونه و خوراک مرغ رو که اکثراً وارداتی بود بالا بردن و قیمت مرغ رو
پایین آوردن (با وارد کردن انبوه مرغ هلندی) .. فرضاً قیمت تموم شده هر مرغ زنده
برای مرغدار می افتاد کیلویی 3000 تومن اونوقت توی بازار باید مرغ زنده رو با
التماس کیلویی 2000 تومن میفروخت!... بلایی برسر صنعت مرغداری آوردن که خیلی از
مرغدارای ما ورشکست شدن.. زمین مرغداری طرف از تاسیسات و جواز تولیدیش بیشتر ارزش
داشت.. خیلی ها زمین مرغداریشون رو فروختن گذاشتن بانک سود میگرفتن با خیال راحت و
به دور از دغدغه تولید و دردسرهای اون.. درحالیکه زمان شاه صنعت مرغداری ما بعد از
صنعت نفت در جایگاه دوم بود..
یا دربخش کشاورزی محصول رو از کشاورز به قیمت نمی خریدن.. از باغدار نمی خریدن،
میاورد میذاشت کنار جاده یا اینقدر می موند که می گندید.. باغدار بود که قسم
میخورد میگفت که هزینه چیدن محصول از قیمت فروشش بیشتره منم ولش کردم گذاشتم
سردرخت بگنده!!!
آقا اینا تعمداً کاری کرده بودن کشاورز - دامدار - مرغدار ذله بشه دست از تولید
بکشه.. و جریانات شیطانی قدرتمندی وجود
داشت که اعتراضات و انتقادات رو خنثی میکرد و اگه زیادیم پاپیچ میشدی بحث محاربه و
غیره و غیره بود..
شما مشاهده میکردی میومدن به طرحهایی بال و پر میدادن و ازش استقبال میشد که اصلاً
توجیهی نداشت و غیرمنطقی بود فرضاً به شما اجازه میداد بری طرح ماهی بزنی و کنارشم
مجوز میداد از سفرههای آب زیرزمینی استفاده کنی برای تامین آب اون عظمت استخرپرورش
ماهی..
با کارشناس خبره ژاپنی یا آلمانی مشورت میکردی بهت میخندید میگفت کدوم احمقی
تودنیا این کارو میکنه که شما میخوای انجامش بدی!؟.. طرح پرورش ماهی رو باید کنار
رودخونه احداث کنی که آب رودخونه از اینطرف وارد بشه و از اونطرف خارج بشه..
اونوقت اگه شما میرفتی و کنار رودخونه طرح ماهی میزدی میومدن و بساطت رو جمع
میکردن.. بهت اجازه استفاده از آب روان رودخونه رو نمی دادن اما مجوز میدادن بری
چاه عمیق بزنی و منابع آب زیرزمینی رو استخراج کنی!!!
اونوقت بایست به پول اون روز هزینه پمپ کف کش شناور که میلیونها تومن بود
میپرداختی و هزینه برق سه فاز که بتونی برای استخر پرورش ماهی، آب از سفره
زیرزمینی استخراج کنی..
حالا اگه کسی میومد و به شما میگفت که
طراحان این طرح احمقانه و شیطانی خودشون پمپ KSB آلمانی وارد میکنن چه جای تعجب و شگفتی بود!؟
طرح پرورش آبزیانی نظیر ماهی قزل آلا یک طرح بسیار آب بر هست فلذا فقط احداث اون
در کنار رودخونه ها توجیه شده، منطقی و بِصرفه هست. حالا به شما اجازه احداث این
طرح درکنار رودخونه رو نمیدادن و درعوض مجوز اون رو برای مناطقی صادر میکردن که
لوکیشن پروژه نزدیک آب نباشه بعلاوه مجوز حفر یک چاه عمیق تا ملت برن و به سفره
های آب زیرزمینی حمله کنن!
این موضوع که عرض میکنم تنها یه مورد جزء هست اگه بررسی بشه اونقدر طرحهای تخریبی
شیک و بزک شده در اون مقاطع خواهید یافت که بموازات اونا چه بسیار طرحهای سازنده
که خاک میخورد یا مردود میشد و مجوز داده نمیشد..
یک مثال دیگه از شاهکارهای احمقانه بگم که برای دوره احمدی نژاد بود.. یکی از دست اندرکاران و مسئولین میگفت که به
مرغداریهای که اطرافشون دارودرخت هست اجازه تولید نمیدن و مجوزهاشون رو تعلیق
کردن.. چرا و به چه دلیل!؟ به بهانه
آنفلونزای پرندگان.. یعنی اون درختها مثل
باند فرودگاهِ برای پرنده ها و پرنده های آلوده هم میرن اونجا لونه میکنن و از اون
طریق مرغها رو آلوده میکنن..
بعدش میگفت خودشون(علامه های دوره احمدی نژاد) راهکار ارائه میدادن که باید این
باندهای فرودگاه تخریب بشه تا پرنده های آلوده نتونن اونجا لونه کنن بنابرین
هزاران هزار اصله درخت اطراف مرغداریها رو قطع میکردن برای اجازه مجدد تولید!!!
و برنده جایزه نوبل این
طرحهای مخرب، و سرآمد و آقایشان همون طرحهای مشهور سدسازی دوران سردارسازندگی جناب
اکبرسد ساز معروفه که دیگه افتضاحش رو امروزِروز همه کَس حتی اون بچه مدرسه ای هم
میدونه.. از جمله کم آبی دریاچه ارومیه
– باتلاقی شدن جلگه خوزستان - پدیده بیابان زائی(با بیابان
زدائی اشتباه نشود!) و دهها مورد دیگر که گفتنش تکرار مکرراته..
یا در دوره دولت مکروفریب احمدی نژادی چندتایی بزرگداشت دعوتش میکردن ونشان افتخار
میدادن..
مثل یه بچه ای که دزد میبینه میره به عموش میگه حاج عمو دزد اومده.. عموش میگه بیا
عموجون آب نبات چوبی و شکلات وبستنی برات گرفتم بیا اینا رو بخور آقا دزده رو ولش
کن..
برای این بندگان خدا هم جشن و سرور برپا میکردن پاسداشت و بزرگداشت میگرفتن وهمایش
چهره های ماندگار!!!
اینه که اگه شما به دقت
نظر کنی متوجه میشی که درواقع تموم اینا (طرحهای تخریبی) کارشده بوده.. اینجوری
نبوده که بگی بچه ها توپ بازی میکردن اتفاقی توپشون خورده و شیشه خونه ها رو
شکسته، نه باباجان این نبوده، وقتی آثارش رو بررسی کنی میبینی که بچه ها عمداً توپ
رو به قصد شیشه ها پرت کردن و این موضوع اصلاً اتفاقی و تصادفی نبوده..
پروژه متروپلیزم، تضعیف زیرساخت های کشاورزی و سایر پروژه های مخرب در ایران، یک
پروژه برنامه ریزی شده بوده که درواقع با یک دید کلان نگری تخریبی طراحی شده بود..
یک موضع آینده نگرانه بود که شما ثمره و نتیجه اش رو الان می بینید..
میومدن و به ظاهر به شما
مجوز فعالیتهای کشاورزی میدادن – اجازه اشغال و توسعه
اراضی و منابع طبیعی رو میدادن – مجوز توسعه منابع کشاورزی
/دامداری/دامپروری رو میدادن که جیب شما و عده قلیلی رو پرپول میکرد ولی درباطن
محیط زیست رو نابود میکرد .. بستر منابع زیرزمینیِ آب رو خشک میکرد.. چشمه ها رو خشک میکرد و الی آخر.. طرح برای اقلیتی
سودآور بود ولی برای اکثریت مردم زیان بار..
این یه مثال کوچیک بود که بگم اگه طرحهای به ظاهر حمایتی هم اونجا وجودداشت ضررش
از منفعتش بیشتر بود.. خب این درواقع
پروژه بسیار خطرناکی بود که ما در اون مقاطع دیدیم..
بنابرین مشاهده میکردیم
که؛
کشاورز/دامدار/مرغدار خسته میشد دست از تولید میکشید و بجاش زمین و تاسیساتش رو
میفروخت میذاشت بانک سود میگرفت یا بیزینس و کاسبی راه مینداخت.. و اونجا هیچ
قانون بازدارنده ای هم نبود که اجازه نده تغییر کاربری بدن(یعنی اینکه نتونن
کاربری صنعتی / کشاورزی رو به غیر از اون تغییر بدن) بنابرین مثلاً شما میدیدی که
به بهانه کاشت برنج و محصول درختها رو قطع می کردن تا شالیزار کنن و بعد از چندسال
که ذله میشدن(یا ذله شون میکردن) همون شالیزارها رو میفروختن یا توش ویلا سازی
میکردن! .. پس از یک سو حمایت نمیکردن و کشاورز/دامدار/مرغدار خسته و ذله میشد و
از سوی دیگه هم عملاً دست اینا رو باز گذاشته بودن که طرف از تولید و کشاورزی دست
برداره و به تجارت رو بیاره .. پس یه کاری تخریبیِ صد درصد کارشناسی شده بوده..
چه اینکه ما الان میبینیم خیلی از مغازه ها بسادگی تغییر کاربری میدن به فست فود و رستوران و کافی شاپ!!!
طرف 40 سال 50 سال بزاز بوده .. شغل پدریش بوده .. مغازه آبا اجدایش بوده .. تغییر کاربری داده کرده کافی شاپ!
خب بنابرین بِتدریج انگیزه
کشاورزی دامداری و پرورش طیور و ماکیان و آبزیان جای خودش رو باانگیزه ساخت و ساز
و تجارت عوض کرد..
در فراز پایانی این
فایل، مطالبی رو که لابلای مباحث می بایست
مطرح میشد اما در آخر سخنرانی ایراد شده بصورت فهرست وار می آوریم.. همانطور که
عرض کردم از آنجاکه مقاله حاضر، درواقع پیاده شده و اصلاح شده یک فایل
صوتی(سخنرانی) است بنابرین شکل ظاهری آن با سایر مقالات پیشین که اینجانب منتشر
نموده بودم متفاوت است :
- مسئله درمانی کشاورزان خود مبحث جداگانه ایست که سبب کاهش انگیزه ها میگردد چه اینکه وقتی کشاورز برای استفاده از خدمات درمانی برای خودش یا خانواده اش(فرضاً یک عمل قلب/کلیه/آپاندیس وغیره) ناگزیر میشود محصول نصف سال خود را پیش فروش نماید، دیگر رمقی(توان مالی) برای او باقی نمی ماند و انگیزه اش از دست میرود..
- بیمه کشاورز میتوانست بعنوان یک طرح تشویقی و انگیزشی ایجاد شود و تاحدودی به دلگرمی و پایبندی کشاورزان کمک نماید.. به این ترتیب که خدمات درمانی کاملاً رایگان برای کشاورزان فعال و تولید کننده و اعضای تحت پوشش آنها ایجاد شود تا دستکم از این بابت خیالشان راحت باشد و بتوانند بدون دغدغه به انجام فعالیت بپردازند.
- چندین سال قبل در تهران سوار ماشین یک راننده
مسافرکش شخصی شدم.. در مابین صحبتها مشخص شد که وی روستا زاده ای هست که سابقاً در
روستای خودشان به کار کشاورزی و دامداری سنتی مشغول بوده است و بعداً از کار خود
دست کشیده و به تهران مهاجرت کرده و برای تامین نیازها به کار مسافرکشی روی آورده
است..
به او گفتم(با یک لحن و بیان انتقادی) که خب کاملاً بدیهی ومشخص است با این درآمدی
که در تهران کسب میکنی، روستانشینی را سه طلاقه کنی و کار کشاورزی را ببوسی و
بگذاری کنار!.. درجوابم حرف بسیار جالبی زد.. او گفت که من اگر در روستایمان و با
کار کشاورزی/دامپروری نصف این درآمدی را که در تهران دارم بدست می آوردم هرگز به تهران مهاجرت نمیکردم و شغل آباء و اجدادی خودم را که
بسیارهم به آن علاقمندم کنار نمیگذاشتم پس شما خودت حساب کن که در روستا وضعیت من
و خانواده ام چگونه بوده است!..
مشابه همین مثال را نیز یک مرغدار در حدود سال
1374 برای بنده تعریف نمود.. او میگفت که واقعاً کارد به استخوانم رسیده که حاضر
شده ام کار مرغداری را رها کنم و بفروشم و پولش را بگذارم بانک.. اوهم مثل همین
کشاورز میگفت که من عاشق کارم و شغل تولید و مرغداری هستم و اگر سود اندکی هم از
این کار تولیدی نصیبم میشد که جوابگوی امورات خود و خانواده ام میشد، هرگز حاضر
نمیشدم که در امن وامان و عافیت،کُنج خانه بنشینم و سود بانکی بخورم ولو که این
سود بانکی دهها برابر سود مرغداریم باشد!!
پس شما خودتان قضاوت کنید که متولیان امور و دانایان ما چه شرایطی را پدید آورده
بودند و چه بستری را فراهم نموده بودند که بسیاری از همین نوع افراد زحمت کش و
تولیدکننده معیشت ناگزیر به رها کردن مشاغل خود و روی آوردن به امور دیگری شده
بودند و همچنان هم میشوند.
- در دهه اول انقلاب بحث خودکفایی مطرح بود خصوصاً در کشاورزی و حتی در مقاطعی ما به مرز صادرات برنج و گندم هم رسیدیم.. کارهای جهادی خوب و مخلصانه ای خصوصاً در بخش روستایی/کشاورزی انجام میشد.. البته ناآگاهی های هم بود ولی سازندگی و رشد بیشتر بود تا جائیکه ما در بسیاری از محصولات کشاورزی به مرز خودکفایی و حتی صادرات رسیدیم اما متاسفانه سودجویی عده ای فاسد و فاسق وارد کننده محصولات کشاورزی(به بهانه اینکه واردات محصول بصرفه تر است و محصول کشاورز خودی گران است) پایه گذار شاخه واردات محصولات کشاورزی – دامی شد و به تبع آن نیز کشاورزی باغداری/دامداری/مرغداریِ بومی و سنتی خودمان مهجور و منزوی شد.
و درپایان این فایل صوتی به شکل خلاصه عرض میکنیم جمع بندی بحث چنین بود که ؛
1. ارزش یافتن کالاهای فاقد ارزش و پوشالی و درمقابل بی ارزش
قلمدادشدن خدمات/ کالاها/ فعالیتهایِ دارای ارزش واقعی
2. و همچنین جاذبه متروپلها (و بموازات آن دافعه زندگی بومی و روستایی) از یک سو،
و طرحهای تخریبی پنهان در نابودی کشاورزیِ سنتی و زندگی بومی، از سوی دیگر مجموعاً
سبب گردیدکه متروپلها (ابرشهرها – کلانشهرها) روز به روز متورم
تر و گسترده تر شده و بخش روستایی و کشاورزی کوچکتر شود.
پایان فایل صوتی شماره یک