و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی
و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی

متروپلیزم - Metropolism (تمرکز گرائی - مقدمه 3)

متروپل و گره کور  
"مصطفی گلیاری" نویسنده خوب و توانای مجله اطلاعات هفتگی چندسال پیش داستانکی نوشته بود در قالبی بسیار زیبا و طنزگونه،که خلاصه ای از آن را به بیان خودم برایتان نقل می کنم؛


"...روزی روزگاری در یک جنگل سرسبز و زیبا دسته ای از آهوان در آرامش و راحتی زندگی می کردند.. اما پس از چندی یک شرکت صنعتی تصمیم گرفت که درکنار محل زندگی آنها کارخانه ای تاسیس نماید.. آهوان پیر و صاحب خرد خیلی سرسختی به خرج داده و مخالفت می نمودند اما آهوان جوانتر نمی پذیرفتند و آمدن کارخانه به آن جنگل را نشانه ای از پیشرفت،ترقی و مدرنیته می دانستند...
بالاخره نظر آهوان جوان،نظر پیران خردمند را مغلوب کرد و اجازه دادند که کارخانه به جنگل بیاید...  
سالها گذشت و به دلیل فعالیت زیاد کارخانه تمامی ذخایر چوب جنگل رو به اتمام بود و به جز تعداد اندکی درخت چیزی در آن جنگل باقی نمانده بود.. و از سوی دیگر نیز هوای آن کارخانه هوای جنگل را به شدت آلوده کرده بود تا آنجا که دسته آهوان باقی مانده در جنگل ناگزیر بودند که دائماً ماسک ضد آلودگی هوا بر صورت خود داشته باشند و درحقیقت مجبور بودند تمامی درآمدی را که بابت اجاره و سود از آن کارخانه کذائی دریافت می کنند بابت هزینه تهیه همین ماسک ها بپردازند!...  
روزی یکی از پیران خردمند به دوستانش گفت:     
دوستان من! سالهاست که این کارخانه در این جنگل فعال است و ما حتی نمی دانیم که کاروفعالیت آن چیست؟ بیائید روزی برویم و ازصاحبان این کارخانه سوال کنیم که محصول تولیدی شما چیست!؟ .. و رفتند...       
صاحبان کارخانه با گرمی از آنها استقبال کردند و بابت مزاحمتی که سالها برای آنها ایجاد کرده بودند از آنها عذرها خواستند و نهایتاً نیز درپاسخ آنها چنین گفتند:        
ای آهوان قشنگ و نازنین،ما سالهاست که در این کارخانه که در جنگل شما احداث کرده ایم،ماسک ضدآلودگی هوا تولید می کنیم!!!..."   


خب شما با اندکی تعمق بسادگی می بینید که امروزه نتیجه تمام تلاش و مرارت بی اندازه بشر بمنظور سرپا نگه داشتن این متروپل ها،چیزی به جز نابودی خود او نیست و در واقع حداکثر دسترنج هرشخص و اطرافیانش تنها بهای یک حداقل زندگی در این ابرشهرهاست !          
ابر شهرهائی که همانگونکه عرض کردم بازدهیشان چیزی به جز فساد و کاغذ نیست!  
یکی از دوستان چندی پیش از احداث یک مجتمع تجاری در شمال پایتخت صحبت می کرد،ایشان عنوان می کرد با یک حساب سر انگشتی ما متوجه شدیم که این پاساژ چیزی در حدود 400 میلیارد تومان هزینه می برد تا به مرحله افتتاح برسد،با وجود اینکه این مرکزتجاری مرکز چندان معظمی نیز نبوده است!.. حال شما تصور کنید که چه تعداد از این مراکز تجاری بزرگ و کوچک در سطح تهران درحال ساخت است و تکمیل چنین پروژه هائی چه منابع عظیمی را خواهد بلعید!      
مراکز تجاری که به جز فروش کالاهای مصرفی،عرضه اجناس مد،محصولات دارای برند و مارک هیچ نفع و بازدهی برای مردم ندارند و این درحالیست که بقایای بازمانده از بخش کشاورزی و تولید ما رو به افت و سقوط است!      
یکی دیگر از گره های کوری که می توان از آن ذکری به میان آورد همانا مسئله ترافیک است که امروزه به کابوسی برای ساکنین و همچنین مدیران و گردانندگان اکثر این ابرشهرها و متروپلها تبدیل شده است...
مشکلی که برای رفع و چاره اندیشی آن دپارتمان ویژه ای بنام "سازمان ترافیک" ایجاد می شود و همچنین گرایش تحصیلی در رشته مدیریت بنام "مدیریت-مهندسی ترافیک"،که تا مقطع دکترا نیز کلاس آموزشی دارد!

و برای رفع این معضل بزرگ(ترافیک)،شهرداری و سازمان خدمات شهری مجبورمی شوند که میلیاردها تومان هزینه،صرف ساختن بزرگراه های چندطبقه،متروها،تونلها،اتوبانها و و و...نمایند!    
و شما خود به روشنی می بینیدکه برای رفع چنین مشکلی که بلای جان متروپلهاست،چه منابع عظیمی که می باید صرف شود؛ از منابع انسانی گرفته تا منابع طبیعی و غیره و غیره...
و تمامی این رنج ها،مرارت ها،و هزینه ها می بایست صرف حل مشکلاتی(نظیر ترافیک)شوند که اصلاً می توانست از اول وجود نداشته باشد!       
حالا شما در نظر بگیرید که در این متروپلها آبرسانی،برق رسانی،توزیع انرژی،جمع آوری زباله،جمع آوری فاظلاب و و و ...هرکدام از آنها خودش به تنهائی به اندازه مشکل ترافیک دردسر آفرین است!         
پس اکنون می توانید پی ببرید که چه حجم عظیمی از منابع(چه انسانی و چه غیر انسانی)می باید صرف سرپا نگه داشتن این متروپلها شوند که همانند یک عنصر بی خاصیت هیچ بازده و منفعتی ندارند به غیر از دورهم جمع کردن انبوهی از انسانها برای هیچ!


متروپل و سرایت     
یکی دیگر از خطرات درون این ابرشهرها و حتی شهرهای پرجمعیت،مسئله سرایت و اپیدمی است...      
در این متروپلها به علت ارتباط تنگاتنگ مردم با یکدیگر،انتقال آلودگی به راحتی انجام می پذیرد،چه این آلودگی یک ویروس بیماری زا باشد و چه یک معضل اخلاقی! 
شک نکنید که این ابرشهرهای پوشالی اما به ظاهر زیبا و پر زرق و برق،در صورت بروز یک مشکل جدی بسادگی فلج خواهندشد.       
خداوند در قرآن این مگاشهرها را قریه خطاب می کند و همچنین در آیه
  58 از سوره اسرا می فرماید؛  
ما این قریه ها را پیش از قیامت یا نابود می گردانیم و یا به شدت تنبیه می کنیم!

 

اقدامات اصلاحی    
پس از جنگ جهانی دوم-و یاشاید هم در طی جنگ جهانی دوم-در کارخانه های تولیدی و صنعتی در غرب الگوئی ارائه شد بنام
 "کارسنجی و روش سنجی".در این پروسه مدیران می آمدند و با بررسی سیستم تولید کارخانه از ابتداء تا به انتها،حرکتها و فعالیتهای اضافی،غیرضروری و یا زائد را شناسائی نموده و اقدام به حذف آنها می نمودند که در نتیجه آن مسیر تولید کوتاه تر،هزینه ها کمتر و بازدهی بیشتر می شد!            
شاید در جامعه جهانی امروز نیز،انسانها نیاز به تدوین یک برنامه کارسنجی و روش سنجی داشته باشند تاسیستم وروش زندگیشان راکاملاًبازنگری نماید،چون اینگونه به نظرمی رسدکه دراینجا خیلی حرکتهای اضافه وجوددارند که می باید حذف شوند!


نبرد برروی زمین    

بدبختی انسان از زمانی آغاز شد که زمین را رها کرد!         
انسان اگر بخواهد در نبرد آخرالزمان بر ابلیس ملعون پیروز شود،باید جنگ را برروی زمین بیاورد!         
او می باید به شغل آباء و اجدادی خودش بازگردد
         
شغل آباء و اجدادی ما کشاورزیست.پدر ما انسانها، حضرت آدمعلیه السلام
 وقتی که بروی زمین آمد یک کشاورز بود.متاسفانه چیزی بنام صنعت،امروزه ره آوردی جز آلوده کردن و صدمه زدن به محیط زیست انسان ندارد...          
این تحفه ای که شیطان ملعون و پیروانش،بنام تکنولوژی و صنعت مدرن برای ما انسانها آورده اند،نتیجه ای به جز؛          
آلودن محیط زیست(علی الخصوص آبهای شیرین)با پسماندهای صنعتی
- صدمه زدن به لایه ازن
- نابودی جنگلها و مراتع
- و نهایتاً گرم شدن درجه حرارت زمین و برهم خوردن تعادل اوضاع جوی و شرایط اقلیمی نداشته است...  
انسان باید از این برج بلندی که برای خود ساخته فرودآید و به سراغ زمین برود، و گرنه ابلیس جنگ را خواهدبرد!          

 

پایان مقدمه