و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی
و اینک آخرالزمان

و اینک آخرالزمان

به نام خدای مهربان - ارائه مطالب و مقالات آخرالزمانی

متروپلیزم - Metropolism (قسمت سوم-فایل صوتی اول؛ تمرکز گرائی)

البته باید این نکته را یادآور شوم که هجوم مردم از حاشیه ها و روستا ها بسوی متروپلها برای تماشای شهرفرنگ موضوعی هستش که نمودش الان در غرب خیلی کمتره نسبت به جامعه ما و سایر جوامع شرقی نظیر جامعه ما چراکه جوامع نوین در مغرب زمین مخصوصاً کشور آمریکا آمیخته با شکل فراسنتی و مدرن بنا شدن و آغاز شدن، درحالیکه جوامع شرقی ذاتاً برپایه مدرنیته نبودن و به شکل سنتی و بومی زیست می کردن..    
و همچنین اگه بخوایم اشاره کنیم که زمان الوده شدن و نفوذ این بلیه(متروپلیزم) به کشور ما چه زمانی بوده باید گفت که از زمان حکمرانی پهلوی اول رضاخان..        
البته نه اینکه ما متروپل نداشته باشیم بلکه انتقاد متوجه کلانشهرهای شیطانیه وگرنه کشورما در قرون گذشته که هنوز کشوری مثل امریکا وجود نداشت صاحب متروپل بوده..      
فقط یک مثال ساده بزنم ؛           
زمانیکه تیمورلنگ به ایران حمله می کنه حدود قرن 8(یا حتی در زمان حمله مغول که حدود دو قرن پیش از تیمور است) وهرات رو محاصره و قتل عام میکنه، این شهر 2 میلیون نفر جمعیت داشته ..  یا زمانیکه به سبزوار میره و کشتار میکنه یه کله منار بزرگ درست میکنه با 300 هزار َسِر بریده، حالا شما حساب کنید که شهر سبزوار چقدر جمعیت داشته که سرهای بریده مقتولین و اجساد 300 هزارتا بوده.. یعنی سبزوار و هرات اون روز برای خودشون کلانشهری بودن و متروپل بودن اما جذابیت های شیطانی نداشتن، جاذبه شهرفرنگی نداشتن!                 

این کلانشهرهای قدیمی بیشتر مراکز علمی و تجمع مردم برای فروش محصولات و یا شاهراههای تجاری بودن و نه یه شهرفرنگ و نه صرفاً یه شهر قشنگ.. اونا متروپلهایی بودن که کشاورزی رو نابود نکرده بودن و پایه و اساس زندگی روستایی رو تخریب نکرده بودن و فرهنگ بومی رو از بین نبرده بودن..          
در مقاطعی از تاریخ اصفهان، شیراز، همدان، تبریز شهرهای پرجمعیتی بودن و شاید همباد و همپای همون هرات و سبزوار پیش از حمله تیمور جمعیت داشتن ولی این مسئله سبب نشده بود که متروپلیزم(تمرکزگرایی) ایجاد بشه.. جمعیت و ازدحام و مرکزیت بوده اما کار فرهنگی هم بوده و انگیزه خاصی هم برای جذب سکنه بافت روستایی نداشته.. یعنی جذابیتش چیز معمول و معقولی بوده و مسئله تجملات و تفاخر مطرح نبوده که بفرض کسی شاد و راضی باشه از اینکه پایتخت نشین شده .. تهرون نشین شده ..لس آنجلس نشین شده و یا اینکه در حسرت این باشه..          
اما متروپلهای قرن 20 یا همان کلانشهرهای شیطانی که به نسخه شیطان و فتنه عوامل یهود ایجاد میشن دارای جاذبه های کاذبن .. یعنی نه تنها باعث باعث میشن که میل و کشش زیادی برای بازدید از اونا ایجاد بشه بلکه انگیزه افراد روهم برانگیخته میکنن تا مواضع خودشون رو رها کنن و برن اونجا زندگی کنن..      
 اما این برانگیختگی چگونه است !؟          
متروپلها و کلانشهرهای شیطانی منابع و امکانات رو به نفع خودشون می بلعن و همچنین دولتمردان که تماماً دست نشاندگان شیاطین و یهود هستن(آگاه یا ناآگاه) با اجرای سیاست های غلط اجازه میدن که رفاه عمومی و خدمات ملی به شکل ناعادلانه توزیع  شده و سهم متروپلها بسیاربسیاربسیار بیشتر از جوامع خُرد باشد..                      
امکانات وخدماتی نظیر ؛ 
امکانات خدماتِ تفریحی/سرگرمی          
امکانات خدماتِ آموزشی           
امکانات خدماتِ درمانی 
و دیگرامکانات و خدماتِ  اجتماعی و عمومی یکی از بهونه ها شونم اینه که ما نمیتونیم تمام این سرویسها رو به تک تک مناطق شهری و روستایی ببریم بنابرین در متروپلها این خدمات رو ارائه میدیم تا همه مردم بیان و استفاده کنن.. اما دروغ میگن و اینا بهانه های پوچ و واهی بیش نیست..

اگه بررسی دقیق و کارشناسانه صورت بدن شما خواهید که نسبت اختصاص امکانات در متروپلها به جوامع شهری روستایی 99 درصد به 1 درصد هم نیست چه اینکه اگه ادعای اونا صحیح باشه باید نسبت این توزیع منابع و ثروت و امکانات لااقل 70 درصد به 30 درصد باشه که هرگز چنین نیست!                  
بله مثل یه استودیوم آزادی رو نمیشه همه جای ایران بنا کرد.. روستاییم وقت بازی اسقلال پرسپولیس میاد مسابقه رو تماشا میکنه و برمی گرده اما شما در همون مناطق روستایی یه زمین چمن معمولیم نمیبینی .. و همینطور درخصوص امکانات درمانی بیمارستانی و امکانات تفریحی آموزشی هم شما نمیتونی یک به صدی از این چه که در ابرشهرها سرویس داده میشه در مناطق روستایی و حاشیه ای ببینی :        
شما زمانی یه میز پینگ پنگ توی این بافت شهری روستایی که عرض میکنم نمیدیدی.. یه استخر نمیدیدی .. یه پیست اسکی ساده یا حتی تویوب سواری نمیدیدی.. یه بچه بیمارستان یا درمونگاه مجهز با پزشک کشیک نمیدیدی.. بخش آموزشی از دبستان یا نهایتاً راهنمایی به بالا نداشت .. یه سالن سینما تئاتر نداشت...!!!      
جای دوری رو عرض نمیکنم همین شعاع 100 الی 150  کیلومتری از تهران.. جاده اش رو درست نمیکردن.. سال به سال همون نقطه همون منطقه تصادف میشد تلفات میداد نمیودن درست کنن اینا(خدمات و امکانات) که عرض کردم بمونه پیشکش.. کجا امکانات متعادل تقسیم شده آقا!

شما صفوف منظم مورچگان را مشاهده می کنید که مشغول حملِ آذوقه به لانه هستند.. حالا اگر شما مقداری عسل کنار یکی از این صف ها بریزید مشاهده میکنید که نظام حرکتی کل این دسته مورچگان بهم میریزد و تجمع وحشتناکی اطراف عسل ایجاد میشود و صبح فردا هم که بِدآنجا بازگردید میبینید که خیلی از همان مورچگان، مست و نشئه شیرینی عسل همانجا مرده اند!... و اینست حکایت متروپلهای شیطانی و برهم زدن جریان و نظم حرکت انسانی.

وانگهی مسئله دیگه که سبب مهاجرت به سمت متروپلهاست - علاوه بر اون جاذبه هایی که در بالا ذکر شد -  مسائل اقتصادی هست / و مسائل مالی هست(جذابیت اقتصادی).. یعنی افراد میتونن داخل یه کلانشهرشیطانی بمقدار و میزانی از پول دست پیدا کنن که در یک بافت و فرهنگ روستایی هرگز نمیتونن اون مقدار نقدینگی رو برای خودشون فراهم کنن .. بنابرین دست به مهاجرت میزنن .. و این یکی دیگه از جذابیت های ابرشهرهای شیطانی هست.. و این درحالیست که روستایی مهاجر نمیدونه پول داخل متروپل یه پول بی پشتوانه هست.. پول باد هست .. ارزش اون در شرایط  امان و امنیته و بسیار ناپایداره..

بدین مفهوم که اگر خدای نخواسته اتفاقات و حوادثی رخ بده و متروپلها دچار گیر و گرفتاری بشه ، روستایی برجای مانده در روستا بهترین جایگاه رو خواهد داشت چون تنها کسیه که قادر به تامین اقلام اساسی و نیازهای معیشتی زندگی خودشه درحالیکه درمتروپل کسی این توان رو نداره .. حتی ملت چهارتا مرغ و خروس هم داخل خونه ندارن که لااقل چهار روز از تخم مرغ و گوشتش استفاده کنن..           

 

آیه 58 از سوره بنی اسرائیل میفرماید:

هیچ قریه ای (شاید مقصود همین متروپلها/کلانشهرها باشد. والله العالم) نباشد مگر اینکه پیش از فرارسیدن روز قیامت نابودش میگردانیم یا به عذابی سخت گرفتارش میسازیم. و این در لوح محفوظ نوشته شده است.

 

درحالیکه در همون کلانشهرهای قرون پیشین که غیرشیطانی بودن، داخل منازل تنور بود و هرکسی میتونست برای خودش نون پخت کنه.. تا همین چند دهه پیش مردم تو حیاط خونه مرغ و خروس داشتن.. در همین تهران! 
الان این شرایط در متروپلها حاکم نیست و اگر طوفانی از حوادث و تندبادی از بلایا بوزه اینها درجا نابود خواهند شد چراکه پشتیبانی معیشتی اقلام حیاتی و اساسی جامعه شهرنشین صفره..         
اگه کلانشهرها دچار حوادثی بشن - مخصوصاً در کشور ما - هیچ پشتیبانی روستایی و غیرشهریِ قوی وجود نخواهد داشت که بتونه جور این انبوه جمعیت مصیبت زده و بحران زده رو بکشه و تاوان بده.. چرا!؟      
چون الان درواقع جامعه روستایی ما خیلی همت کنه بتونه خورد و خوراک خودش رو تامین کنه.        
برای متروپل دستکم باید دوسوم(3/2) نیروی پشتیبان(جمعیت جامعه روستایی) وجود داشته باشه.. یعنی به ازاء 3/1 جمعیت در هرمتروپل آخرالزمانی بایست 3/2 جمعیت روستایی وجود داشته باشه که درصورت بروز حوادث احتمالی بتونه پشتیبانی کنه.. یعنی درموضع پشتیبان، تولید محصول انجام بده و خورد و خوراکِ جامعه حادثه دیده رو تامین کنه..    
ولی الان قضیه بالعکس شده یعنی اکثریت اومدن داخل متروپلها ساکن شدن ؛
اونطوری که آمارها میگه حدود 20 تا 30 درصد جمعیت بیشتر در بخش روستایی نداریم که اونها هم بعید میدونم اکثراً تولید کننده و کشاورزان زبده باشن!